جامع ترین پورتال سوادکوه شناسی


   در زمینه تاریخ . فرهنگ . اجتماع. اقتصاد و طبیعت سوادکوه مازندران
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید






طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ با هدف ایجاد همدلی و وفاق فارق از هر نوع تمایلات شخصی ، سیاسی و گروهی بین همه سوادکوهی ها ی عزیزکه در هر کجای جهان وایران زمین حضور دارند و احساس تعلق خاطر عمیق به زادگاهشان سوادکوه دارند ایجاد گردیده است امیدواریم بتوانیم در یک فضای بسیار خوب بخشی از گمشده های عاطفی و تعلقات خاطر مان را که بخاطر دغدغه های روزمره زندگی به دست فراموشی سپردیم بازیابی نموده در این راستا دست تک تک عزیزان سوادکوهی را جهت رسیدن به فضای مطلوب می فشاریم همیشه منتظر حضور سبزتان هستم.
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

گروه خدمات مالی و حسابداری آریانا حساب
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جامع ترین پورتال سوادکوه مازندران و آدرس

http://savaadkoh.loxblog.com

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» سومین مراسم آیینی جشن تتی در پارک لاله تهران

جشن تتی، به روال سه سال گذشته در آخرین پنجشنبه ی اردیبهشت ماه در پارک لاله ی تهران برگزار شد.  تتی واژه ای مازندرانی به معنای شکوفه و نام جشنی است که هرساله به کوشش موسسه ی فرهنگی و هنری پارپیرار در آخرین پنجشنبه ی اردیبهشت ماه برگزار می شود.

iof2g0u8orjqzrj8wva.jpg

v7gm9u2nb9fslo7wsbf.jpg

j3syfxzc9bmacridmvj9.jpg

 

nfeu4010rb7fegzlhqgg.jpg

 

4fdm3j0zyrn0r4fvpqu.jpg



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : یک شنبه 31 آبان 1391برچسب:جشن تتی , پارپیرار , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» لحظاتی با شاعر شهیر سوادکوهی

 مجموعه شعر  استاد رحمت اله حسن پوربا عنوان "با تو بودن" برای استفاده علاقمندان به بازار آمد رحمت ا... حسن پور/سوادکوه نیوز

رحمت ا... حسن پور چهره نام آشناس فرهنگی استان مازندران که موسس و رئیس 2 دوره اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سوادکوه و مشاور مدیر کل اداره تبلیغات استان مازندران بخشی از کارنامه وی است، صبح امروز در گفتگو با خبرنگار فارس با اشاره به این مطلب که شعر موجب جلای روح و باطن انسان را فراهم می آورد، گفت: مجموعه شعر "با تو بودن" با زبان فارسی را تقدیم فرهنگ دوستان استان مازندران می کنم.

وی از برگردان لهجه مازندرانی این مجموعه در آینده نزدیک خبر داد و افزود: در حال جایگزینی لغات مازندرانی به جای لغات فارسی این مجموعه با همکاری نفر برگزیده شعر دفاع مقدس مازندران، استاد ذبیحی هستم.

حسن پور خاطر نشان کرد: شروع این مجموعه با 72 غرل است که در بین مجموعه های شعر کم نظیر است.

این چهره فرهنگی استان مازندران، خاطر نشان کرد: این مجموعه در 144 صفحه و با قیمت 38 هزار ریال در دسترس علاقمندان قرار دارد.

استاد رحمت ا... حسن پور/سوادکوه نیوز

وی با تقدیر از استاندار مازندران برای خرید 100 جلد از این کتاب، یاد آور شد: نمونه های دیگر شعری نیز در این مجموعه وجود دارد و بیان نقطه نظرات کارشناسان و علاقمندان به فرهنگ و ادب، می تواند ما را در دست یابی به اهدافمان یاری رساند



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : پنج شنبه 29 مهر 1391برچسب:شاعر سوادکوهی , شعر ,سوادکوه , اداره فرهنگ وارشاد اسلامی مازندران,شعر با تو بودن, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» گیاهان دارویی منطقه سوادکوه

 

امروزه داروهاي گياهي سهم بزرگي از فرآورده هاي دارويي تجاري ساخته شده را به خود اختصاص داده است .ما نيز وظيفه داريم گياهان دارويي موجود در ايران را به صورت كاملاً علمي و مستند به طب مدرن معرفي نمائيم .زيرا اطلاعات درماني ، عوارض احتمالي و يا احتياط مصرف وغيره در مورد گياهان دارويي بسيار قليل بوده و بيشتر در كتابهايي موجود است كه نگارش آنها بطور صرف سنتي و يا غيرعلمي است .

 

 ايران نيز از معدود كشورهايي است كه از نظر تنوع گياهي بسيار توانمند است.ميتوان جاي جاي اين كشور را به كمك متخصصين امر از طريق طرحهاي ملي بررسي و گياهان دارويي هر منطقه را شناسايي كرد تا سرانجام به يك دستاورد دارويي ملي راه يافت و ايران را همانند گذشته كه داراي اعتبار علمي جهاني بود ، به دنياي علم معرفي كرد.

منطقه جنگلي حفاظت شده اِساس سوادكوه در استان مازندران داراي پوشش گياهي متنوع به ويژه گياهان دارويي مي باشد.هدف از اين طرح معرفي گونه هاي دارويي اين منطقه است

از نظر موقعيت جغرافيايي جنگلهاي منطقه مورد مطالعه ، در حوزه آبخيز شماره هاي 64 و 65 قرار دارد و بر اساس تقسيمات انجام شده جزو جنگلهاي حوزه چوب و كاغذ مازندران مي باشد .

از لحاظ تقسيمات كشوري در حوزه اداره منابع طبيعي سوادكوه قرار دارد . مساحت منطقه حدود 3001 هكتار و در ارتفاع 800 تا 1911 متري از سطح دريا واقع شده است .

اين منطقه در ناحيه رويشي هيركاني يا رويشگاه هيركاني ( خزري ) قرار دارد .

گونه هاي درختي راش ، ممرز ، توسكا ، انجيلي ، بلوط ، افرا ، شيردار گونه هاي غالب جنگلي اين ناحيه م يباشند.

خاك اين منطقه اغلب قليايي و در بعضي از مناطق خنثي با عمق زيرين قليايي و در بعضي از مناطق نيز اسيدي است از نظر پالئواكولوژي جنگلهاي اين منطقه از رسوبات دوران سوم و دوم زمين شناسي انباشته شده است .

 در قسمت شمالي اين منطقه ، رسوبات « ژوراسيك » و در بخشهاي جنوبي آن ، رسوبات دوران دوم « پالئوژن نئوژن » دوران سوم وجود دارد.

در اجراي اين طرح از روش مرسوم فيزيونوميك فلوريستيك استفاده شد .ابتدا شناسايي رويشگاه هاي منطقه انجام شد ، سپس با مراجعه مستقيم به منطقه ، اقدام به جمع آوري نمونه هاي مختلف در همه فصول سال گرديد .براي جمع آوري به همراه لوازم كار شامل نقشه ، قطب نما ، ارتفاع سنج ، تخته پرس ، مقواي خشك كن ، بيل ، كلنگ ، بيلچه ، قيچي باغباني و ... به مناطق مورد مطالعه مراجعه شد.

پس از جمع آوري با استفاده از كليد شناسايي معتبر و نيز با راهنمايي مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي مازندران، نمونه هاي جمع آوري شده شناسايي گرديد.گياهان فوق پس از خشك شدن به مقواي هرباريومي الصاق گرديد و برچسب اطلاعات مربوط به تيره ، نام علمي ، نام فار سي ، نام محلي در صورت وجود ، محل جم ع آوري ، تاريخ جمع آوري ، ارتفاع محل جم ع آوري از سطح دريا ، نام جم عآوري كنندگان و نام شناسايي كننده در آن درج گرديد .اين گياهان تحويل هرباريوم دانشگاه آزاد اسلامي سوادكوه گرديد .

از بين گياهان جمع آوري شده بيش از پنجاه گونه گياه دارويي شناسايي گرديد .نمونه هاي مذكور خواه از نظر طب سنتي خواه از نظر طب مدرن از نظر مواد مؤثره ، اندام مورد مصرف و موارد درماني و ... مورد مطالعه قرار گرفت .در اين مقاله به ذكر مهمترين و مشهورترين گياهان دارويي علفي مربوط به اشكوب اول پرداخته شد ه است .

پيشنهاد ميشود كه در مورد خواص دارويي و مواد مؤثره گياهان اين منطقه ، تحقيقات عملي گسترد ه تري صورت پذيرد.در واقع نياز به همكاري هم هجانبه از طرف متخصصين از جمله سيستماتيسي نها و فيزيولوژيس تهاي گياهي ، داروسازان ، پزشكان ، شيميدانان مي باشد.

همچنين بدنبال اين طرح ، در همين راستا طرحهاي پژوهشي ديگري در با ديد علمي و « گياهان دارويي ايران » مناطق ديگر كشور صورت پذيرد تا به همان هدف ملي مدرن دست يافت.

نمونه های از گیاهان دارویی در دامنه های رشته کوه البرز

 اروانه • اسپرزه • اسطوخودوس • افسنطین • آق اوستا • آقطی سیاه • اکالیپتوس • انجبار • اسفند دانه • انجدان رومی • آنغوزه • آویشن • باباآدم • بادرشبو • بادرنجبویه • بارهنگ • باریجه • برگ بو • برگ سنا • برنجاسف • بن سرخ • بنگرو • بنه • بولدو • بومادران • بهار نارنج • بهمن‌پیچ • بیدمشک • پای خر • پرسیاوشان • پروانش • پنج‌انگشت • پنیر باد • پنیرک • پونه‌سا • پونه سنبله‌ای • پیازچه • پیرتر • پیرو • تاتوره • تخم کتان • ترشک • ترخون • ترنجبین • تره • جعفری فرنگی • جعفری • خارخسک • چای کوهی • چویل • خار علیص • خار مقدس • ختمی • دارواش • داز • درمنه • دم شیر • رازک • رازیانه • رومارن • روناس • ریحان مقدس • ریحان • ریواس • زنجبیل • زوفا • ژینکو • سپستان • سُداب • سرخ‌ولیک • سنا • سنبل‌الطیب • سنبل خطایی • سنجد • سورنجان • سیاه‌دانه • سیر • شابیزک • شاه‌تره • شاهِسپَرَم • شبدر قرمز • شنبلیله • شوید • شیرین‌بیان • صبر زرد • صعتر • عروسک پشت پرده • عطر مازندران • علف چشمه • علف لیمو • علف هفت‌بند • غافث • فرنجمشک • فلفل مجار • فلوس • فوکا • قاصدک • کاسنی • کافور • کاکوتی • کرچک • کنار • کوشاد • کیسه کشیش • گل گاوزبان • گز روغن • گز علفی • گزنه • گشنیز • گل بی‌مرگ • گل راعی • گل ماهور • گل همیشه‌بهار • گلپر • گلرنگ • گلنار • گون کتیرا • لوزارنگ • ماریتیغال • مامیران کبیر •
نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : پنج شنبه 29 شهريور 1391برچسب:گیاهان دارویی, سوادکوه, اروانه • اسپرزه • اسطوخودوس • افسنطین • آق اوستا • آقطی سیاه • اکالیپتوس • انجبار • اسفند دانه • انجدان رومی • آنغوزه • آویشن • باباآدم • بادرشبو • بادرنجبویه • بارهنگ • باریجه • برگ بو • برگ سنا • برنجاسف • بن سرخ • بنگرو • بنه • بولدو • بومادران • بهار نارنج • بهمن‌پیچ • بیدمشک • پای خر • پرسیاوشان • پروانش • پنج‌انگشت • پنیر باد • پنیرک • پونه‌سا • پونه سنبله‌ای • پیازچه • پیرتر • پیرو • تاتوره • تخم کتان • ترشک • ترخون • ترنجبین • تره • جعفری فرنگی • جعفری • خارخسک • چای کوهی • چویل • خار علیص • خار مقدس • ختمی • دارواش • داز • درمنه • دم شیر • رازک • رازیانه • رومارن • روناس • ریحان مقدس • ریحان • ریواس • زنجبیل • زوفا • ژینکو • سپستان • سُداب • سرخ‌ولیک • سنا • سنبل‌الطیب • سنبل خطایی • سنجد • سورنجان • سیاه‌دانه • سیر • شابیزک • شاه‌تره • شاهِسپَرَم • شبدر قرمز • شنبلیله • شوید • شیرین‌بیان • صبر زرد • صعتر • عروسک پشت پرده • عطر مازندران • علف چشمه • علف لیمو • علف هفت‌بند • غافث • فرنجمشک • فلفل مجار • فلوس • فوکا • قاصدک • کاسنی • کافور • کاکوتی • کرچک • کنار • کوشاد • کیسه کشیش • گل گاوزبان • گز روغن • گز علفی • گزنه • گشنیز • گل بی‌مرگ • گل راعی • گل ماهور • گل همیشه‌بهار • گلپر • گلرنگ • گلنار • گون کتیرا • لوزارنگ • ماریتیغال • مامیران کبیر • مخلصه وحشی • مرّ مکّی • مرزنجوش • مرزنجوشتر • مرزه • مریم‌گلی • مورت • موسیر • نعناع • هلیله سیاه • همشکی • هویج وحشی •, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» خواص گیاهی الزی یا سیر کوهی یا والک

الزی ، سیر کوهی یا والک  "

 الزی - سیر کوهی - والک - اساس

 

"الزی ، سیر کوهی یا والک"   گیاهی است شبیه پیاز با دانه ها و گل سفیدرنگ این گیاه خودرو است که در رشته کوه البرز و فقط در فصل بهار می ‌روید. سرشار از کلسیم و انواع ویتامین های نافع بدن است.

"الزی ، سیر کوهی یا والک" یکی از گونه‌ های سیر و به اصطلاح نوعی سیرکوهی است. نام علمی آن Allium ursinum L و نام انگلیسی آن Board-leaved Garlic، wild Garlic و از خانواده Liliaceae می باشد.

"الزی ، سیر کوهی یا والک"با نام‌ های پیاز خرسی، سیر جنگلی، سیر خرس نیز از آن یاد می ‌شود.

  بسیار ملایم ‌تر و شیرین ‌تر از سیر معمولی است و بیشتر مصرف دارویی دارد. دارای سه برجستگی كاملامشخص است بوی سیر و پیاز میدهد و اغلب دارای ۲ برگ دارز نوك تیز و دارای دمبرگ است .

ترکیبات شیمیایی  :

 "الزی ، سیر کوهی یا والک" حاوی ترکیباتی مانند اسانس فرار که حاوی ترکیبات گوگردی است، می باشد. این گیاه را در فصل بهار می‌ چینند و برای فصول دیگر به دو روش فریز کردن و یا خشک کردن نگهداری می‌ کنند.خشک کردن حتماً باید به روش در سایه عمل کنید.

 خواص و اثرات دارویی :الزی - والک - سیر کوهی - اساس

1-"الزی ، سیر کوهی یا والک"در موارد تصلب شرایین، اسهال، اتساع روده ای، آنفلوانزا، برونشیت، بیماری اسهال خونی از نوع آمیبی و سیاه سرفه به کار می رود.

2-خوردن آن تنفس را آسان و تنگی نفس را درمان مى کند.

3-مداومت در خوردن "الزی ، سیر کوهی یا والک"سبب ریزش موى سفید و در آمدن موى سیاه به جاى آن می شود. این خاصیت به علت داشتن فلز منگنز است که در آن زیاد بوده و عامل سیاهى موى بدن انسان مى باشد

4- "الزی ، سیر کوهی یا والک"با انبساط ملایم عروق خونی سبب کاهش فشار خون می شود.

5-سرشار از ویتامین C بوده و داراى لعاب و صمغ زیاد مى باشد.

6-"الزی ، سیر کوهی یا والک"برای تصفیه خونبسیار مفید است و در ناراحتی‌ های هاضمه کمک می ‌کند و خواص پیاز آن تا حدود زیادی شبیه سیر است.

7- مصرف گیاه "الزی ، سیر کوهی یا والک" باعث کاهش قند و پیشگیری از افزایش فشار خون در مبتلایان به دیابت می ‌شود.

8-"الزی ، سیر کوهی یا والک"برای کسانی که تنگی عروق دارند و همچنین برای سرگیجه بسیار مفید است.

9-این گیاه ضد عفونى کننده ی قوى است؛ به هضم غذا کمک مى کند و ضد کرم معده و کرم کدو است.

10- اثر خوبى بر روى اعصاب دارد و از آن براى درمان نسیان، تقویت اعصاب و اشخاص ‍فلج استفاده می کنند.

11-تسکین دهنده ی درد روماتیسم ، سیاتیک و نقرس مى باشد.

12-ادرار را باز مى کند و رنگ چهره را نیکو مى سازد.

13-پادزهر سموم حیوانى و غذایى هست.

14-مداومت در خوردن"الزی ، سیر کوهی یا والک"سبب ریزش موى سفید و در آمدن موى سیاه به جاى آن می شود. این خاصیت به علت داشتن فلز منگنز است که در آن زیاد بوده و عامل سیاهى موى بدن انسان مى باشد. از این نظر شباهت زیادى به سیر دارد.

15-به علت داشتن املاح زیاد، خون را قلیایى کرده و اسیدی بودن آن را از بین مى برد.

16-میوه ی"الزی ، سیر کوهی یا والک"بسیار خنک و ضد رطوبت بدن است و راه ورود میکروب ها را به عروق مى بندد و از خونریزى و فساد خون جلوگیرى کرده و رقت خون را درمان مى کند.

17-ملین و اشتهاآور بوده و ادرار را زیاد مى کند.

18- "الزی ، سیر کوهی یا والک"برای کسانی که تنگی عروق دارند و همچنین برای سرگیجه بسیار مفید است

19-مسکن صفرا و پاک کننده صفرا از امعاء است.

20-بهترین درمان  روماتیسم و تصلب شرائین است، براى کسانى که از درد معده رنج مى برند، میوه ى خوبى است و از تحریکات جلدى جلوگیرى مى نماید.

21-شربت"الزی ، سیر کوهی یا والک" براى مبتلایان به تب و آبله مرغان و سرخک بسیار مفید است. غرغره ی جوشانده ی آن براى درمان دردگلو و آنژین سود فراوان دارد.

22-سکنجبین میوه آن خنک کننده بوده و براى رفع یرقان و التهاب صفرا و کبد سودبخش است.

23-اگر بر روی پوست مالیده شود باعث قرمزی پوست می شود.

24-به صورت موضعی برگ های له شده ی آن را می توان برای از بین بردن آبسه و کورک به کار برد.

25-مالیدن عصاره میوه ى "الزی ، سیر کوهی یا والک"جهت زخم هاى آبدار و چرکى نافع بوده، آن ها را خشک مى کند و گل آن نیز همین خاصیت را دارد.

26-ضماد برگ  "الزی ، سیر کوهی یا والک"جهت زخم هاى سرد و برآمدگى چشم از حدقه مفید است. عصاره ی برگ و ساقه ی آن که تازه چیده و کوبیده شده را با کمى صمغ مخلوط نمایید، جهت امراض ‍چشم مخصوصا جوش پلک و ریزش اشک، ناخنه و ورم پلک چشم مفید مى باشد.

27-جویدن برگ "الزی ، سیر کوهی یا والک"جهت ورم لثه و رفع بى حسى آن مفید مى باشد. جوش هاى دهان را از بین مى برد و بوى بد دهان را برطرف مى نماید.

28-نوشیدن آب برگ و ساقه ی آن که تازه باشد با کمى صمغ عربى جهت تقویت معده و خونریزى معده و بند آمدن اسهال و معالجه بواسیر نافع است.

29-گل "الزی ، سیر کوهی یا والک"نیز اسهال را بند مى آورد و ضماد برگ آن بر روى دکمه بواسیر خونى نافع است.

30-نوشیدن جوشانده ى ریشه ی "الزی ، سیر کوهی یا والک" علاوه بر بند آمدن اسهال، سنگ کلیه و مثانه را خرد مى کند.

از برگ این گیاه تا می توانید استفاده کنید و چنان چه در اختیار ندارید از سیر معمولی چه از برگ و چه از پیاز آن میل نمایید. اثر گیاه تازه بهتر از پخته ی آن است. برگ آن را همراه با جعفری و پیازچه به صورت سبزی خوردن یا سالاد، سوپ، آش کوکوی بدون تخم مرغ می توانید تناول نمایید.

"الزی ، سیر کوهی یا والک" در فصل بهار در سوادکوه فراوان می روید و در روستای اساس هم مورد استفاده بالا است .

 توجه: لازم به یادآوری است گیاهان خود رو  را بدون شناسایی کامل نباید مصرف کرد برای مثال "الزی ، سیر کوهی یا والک"  نمونه غیر خوراکی آن که بسیار شبیه خودش  است نیز وجود دارد  و بسیار تلخ است که در سوادکوه معروف به الزی مار است ، خودرو و برگ های پهن دارد و غیرخوراکی است .



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:الزی, سیر گیاهی ,والک ,گیاهان دارویی,, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» امامزاده عبدالحق زیراب از قاب دوربین

http://savaadkoh.loxblog.com



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : پنج شنبه 1 خرداد 1391برچسب:امامزاده عبدالحق زیراب , زیراب , سوادکوه , , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شهر زیراب

 

نخستين نگاه و  رويكرد از بيرون،  منطقه را منطقه اي كوهستاني و سرسبز و پرطراوت مي نمایاند  که چون بهشتي دست مشاطه طبيعت او را آراسته  و چه بسا مديراني كه با انگيزه لمس و تجربه اين طبيعت خداداد در زندگي مديريتي خويش تن به مديريت و مسئوليت در منطقه مي دهند.

 

شايد بزرگترين گناه منطقه هم همين لطف خدادادي و طبيعت چشم نوازش باشد كه بدبختي ها و سياهي ها را زير پوشش سبز دشتها و جنگلهايش پنهان مي كند و فقر خفته در زير طراوت سبز و اقليم مسحور كننده اش را كمتر كسي مي تواند از بيرون ببيند.

 

 از بيرون وقتي به منطقه و مردمش مي نگري، مردمي خونگرم ، منيع الطبع ، سفره دار ، سختكوش و مقاوم و عليرغم پيشينه تاريخي اش سربه‌زير و فرمانبردار را مي بيني كه هويت تاريخي و پيشينه فرهنگي قوي دارند. اما خودشان واقف نيستند و همين عدم آشنايي بخصوص در جوانانش ، بحران هويتي و فرهنگي (مثل همه جاي ايران) ايحاد نموده است .

 از ساليان دور كوهستانها و ييلاقات منطقه بعنوان منطقه اي با پتانسيل بالاي گردشگري و تفريحي موردنظر و تحت نگاه دوستان بالادست بوده ، چه بسا اين پتانسيل مشغوليت هاي ذهني و تفريحات روحي و جسمي نيز براي دوستان حاصل نموده است كه نمونه بارزش پارك علمي،تحقيقاتي و شايد-تفريحي!  پرديس دانشگاه شهيدبهشتي واقع در زيراب مي باشد

زيراب سرشار از منابع زيرزميني و رو زميني اعم از زغال سنگ، سيليس ،‌فلورين، كوارتز، سنگهاي معدني ، صنعتي و غيرصنعتي، زينتي و غيرزينتي و استعدادهاي انساني است . اما با چه تحولي در زندگي مردم؟ نمي دانيم.

زيراب  در هر برهه تاريخي كه خاك ايران مورد تجاوز قرار گرفت، سربلند از آزمونها بيرون آمد. جنگ اول و دوم جهاني بطور مستقيم درگير جنگ شد و دول متخاصم جنگ دوم پل پيروزي و فتحش خواندند و لذا از هجمه حمله دول متحد و متفق مصون نماند. اما در هر برهه غيورمردي هاي آنان بر صفحه وجدان و قلب تاريخ ايران زمين ثبت و ضبط است.

 در جريان انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي هشت ساله(دفاع مقدس) نيز غيورمردانش به تأسي از پيشينيان، اين بار با هويت مضاعف ملي و ديني ، ديگربار سربلند از آزمون بيرون آمدند والبته به همه اينها بايد پاشنه آشيلي را اضافه كرد بنام قوميت و ايل و قبيله و جغرافياي متنافر و گاه متضاد با هم كه باعث شده هميشه چماق تكفير را در برابر استيفاي مطالبات خود بر سرش احساس كند .

 اين شهر از مناطق مستعد جذب گردش گر در استان وشهرستان سوادكوه مي باشد . عبور محور ارتباطي سواد كوه و راه آهن سراسري و تاسيسات  استخراج ذغال سنگ بر اهميت اقتصادي آن  افزوده است .

معادن زغال سنگ زيراب  كه شريان اصلي ارتزاق مردم در 50 سال گذشته بوده، به ورطه تعطيلي كشانده شد و كارخانجات ريز و درشت آن نيز در شرف تعطيلي است. جنگلهايش در حال نابودي است و بهره برداري غيراصولي و عدم تفكر باز توليد و احياء جنگل، به شكل اصولي باعث ايجاد يك چرخه معيوب در جهت حذف پوشش جنگلي منطقه شده است و عجب اينكه براي مقابله با اين وضعيت دامهاي منطقه كوچانده مي شود و به دلايل مختلف دامداري سنتي منطقه در حال نابودي است. همان كه سالهاي متمادي سفره هاي مردم را رنگين مي كرد. بدون اينكه جايگزين مناسبي براي آن انتخاب شده باشد.

     مهمترين مكان در شهر زيراب بقعه امامزاده عبدالحق است كه در زيراب قرار دارد و زوار بسياري در طول سال به زيارت آن مي روند

آستانه مباركه حضرت امامزاده عبدالله ملقب به عبدالحق فرزند حضرت امام موسي كاظم ولادت در سال 173 هجري قمري .بنابه روايتي كه سينه به سينه نقل گرديده قضاوت و احقاق حقي كه بر اثر معجزات اين بزرگوار بين تعداد زيادي از زوار مريض به خدمت ايشان آمده اندو شفا گرفته اند متولدين اوليه بقعه مطهر امامزاده عبدالحق مردان مومن و متدين به نام های درويش ابوطالب ، اسماعيل درويش ، حسين درويش اهل كنيج كلاي زيراب  سوادكوه بوده اند كه بناي بقعه مطهر را احداث وتوليت آستانه اين بزرگوار را نسلا بعد نسل تاكنون عهده دار بوده و هستند.

 

 

چگونگي توزيع طبقات اجتماعي و فعاليت ها در سطح شهرزيراب:

در مطالعه شهر زيراب بايدگفت كه زيراب در ابتدا از سه محله تشكيل شده بود كه اين سه محله عبارتند از:

1- بازار يا عبدالحق

2- مسجد جامع

3- ايستگاه

اين محلات از محلات قديمي و اوليه شهر زيراب بوده اند كه در اين ميان محله ايستگاه در طول زمان گسترش يافته و اما دو محله ديگر درهمان قلمرواوليه محدود ماندند و اطراف آن رامحلات جديد فراگرفتند.

زيراب را به جهت عبور رودتالار از مركز آن مي توان به دو قسمت شمالي و جنوبي تقسيم كرد،دراين تقسيم بندي محله مسجد جامع در قسمت شمال ومحلات عبدالحق و ايستگاه در قسمت جنوبي واقع مي شوند.

بنابراين مي توان دريافت كه در ابتداي گسترش شهر زيراب بخش جنوبي آن نسبت به بخش شمالي از وسعت بيشتري برخوردار بود وآن به دليل وجود امامزاده عبدالحق در بخش جنوبي بوده است. چنانچه اكثر مغازه ها در محله بازار يا همان عبدالحق با ساختاري قديمي قرار داشتند.

محله بازار يا عبدالحق محله اي است تجاري و منازل مسكوني اندكي دراينجاقرار دارند و از نطرطبقه اجتماعي درحد خوبي مي باشد . پس از اين محله از نظرقدمت محله مسجد جامع قرار دارد و به اين نام يعني محله مسجد جامع معروف گرديد. اين محله يك محله مسكوني- تجاري است و از نظر طبقاتي در حد بالايي مي باشد . قسمت هاي تجاري آن در مسير خيابان هاي اصلي يعني خيابان آزادي و خيابان انقلاب اسلامي قرار دارند و ساير نقاط محله را مناطق مسكوني دربرگرفته است و با توجه به قدمت زياد از بافتي قديمي وكوچه هاي باريك و پرپيچ و خم برخوردار است.

محله ديگر ايستگاه است كه به دليل وجود ايستگاه راه آهن تهران – شمال كه زيراب را تحت پوشش قرار مي داد به اين نام معروف گرديد. اين محله كلا يك محله مسكوني است و از مراكز تجاري در آن اثري نيست و به علت نزديكي به مركز شهر و به خصوص محله بازار اكثر مايحتاج خانوارها از مراكز تجاري آنجا تامين مي شود و داراي بافتي قديمي است واز طبقه اي متوسط برخوردار است و تنها محله اي است كه صرفامسكوني مي باشد.

 

اين محلات به طور عمده درمركز شهر واقع شده اند خصوصا محلات بازار ومسجد جامع و اطراف آنها و محلات جديد احاطه كرده اند كه اين محلات جديد شهري عبارتنداز:

محله خواجه كلاه،محله عباسكتي، محله جزخاني كه در بخش شمالي شهر قرار دارند و محلات نوبنياد و چراغ برق كه در بخش جنوبي شهر قرار دارند.

در رابطه با علت وجودي و وضعيت عمومي محلات جديد شهري مي توان چنين گفت :      محله خواجكلا از جمله محلات بزرگ شهر زيراب است كه به طور عمده يك محله مسكوني است و فقط تعداد انگشت شمار مغازه در اين محله وجود دارد و در ابتدا به صورت يك روستا درمجاورت شهر بوده و بين شهر و اين محله باغات و زمين هاي كشاورزي قرار داشته و كم كم با افزايش جمعيت آن و احداث مساكن توسط افراد اين محله به شهر زيراب متصل گرديده و اكنون به صورت محله اي شهري درآمده است و داراي بافتي جديد مي باشد و بيشتر ساكنين آن در حد متوسط هستند.

محله بعدي عباسكتي است كه در غرب خواجكلا و شرق جزخاني قرار دارد اين محله نيز در ابتدا يك روستا بوده و با توسعه شهر و مهاجرت مردم چندلا و احداث مساكن در اين محله روستاي فوق به محله مسجد جامع متصل گرديده و از اين پس يك محله شهري را تشكيل داد و كلا يك محله مسكوني مي باشد و تقريبا بافتي جديد دارد و اغلب ساكنين آن زندگي متوسطي دارند.

آخرين محله در بخش شمالي شهر زيراب محله جزخاني است كه در قسمت غربي محلات عباسكتي و مسجد جامع قرار دارد ،از محلات جديد و كاملا مسكوني است و شيب كم زمين در اين ناحيه موجب بوجود آمدن بافتي خوب و جديد گرديده است و داراي طبقه اجتماعي بالايي مي باشد.

چراغ برق از محلات بخش جنوبي شهر زيراب مي باشد. اين محله داراي وسعت زيادي است و از محلات جديد مي باشد و بافتي جديد دارد و خط آهن تهران – شمال از وسط آن مي گذرد و همين امر موجب عدم گسترش و توسعه بيشتر آن شده است و زندگي اكثر ساكنين آن در حد متوسط مي باشد.

محله نوبنياد در بخش جنوبي شهر قرار دارد و از جديدترين محلات شهر زيراب است واز نظر عرض محدوده اي در حدود خط آهن سراسري تا بستر رودتالار راشامل مي گردد مانند محلات ديگر بيشتر مسكوني است و مراكز تجاري آن ساير اكثر محلات مسكوني شهر به خواربارفروشي ها محدود مي گردد و طبقه اجتماعي متوسطي را دارا مي باشد.



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:شهر زیراب سوادکوه, زیراب ,امامزاده عبدالحق زیراب, محله خواجکلا ,سرخ اباد, رود تالار, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دریاچه شورمست و تصاویر آن

 

 

http://savaadkoh.loxblog.com

 

 


 

 



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:دریاچه شورمست ,طبیعت دریاچه , طبیعت گردی , شورمست , پل سفید , تور شورمست, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دو شاخه سنگ شیرگاه

 

یکی از جاهای دیدنی و با صفای شیر گاه ، دو شاخه سنگ میباشد که برای رفتن به آنجا باید ابتدا پس از رسیدن به رودخانه، دمپایی پوشیده و دمپای شلوار را تا زانو بالا زده و به مدت حدود یک ساعت بر خلاف جهت جریان آب ، طی مسیر نمایید تا به دو شاخه سنگ برسید

 

در این مسیر، چندین مکان جهت شنا کردن وجود دارد از جمله ؛ آب کره ، بالا سد ، آب یخ ( که ۳۰ متر بالاتر از آن چشمه آب یخ نیز وجود دارد)،گردالی ، پایین تر ز دوشاخه سنگ .

تصاویر مربوط به دوشاخه سنگ

 

 

محل شنای آب یخ

چشمه آب یخ

 

محل شنای گردالی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سی متر پایین تر از 2 شاخه سنگ

 

 

دو شاخه سنگ



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : دو شنبه 2 خرداد 1391برچسب:دو شاخه سنگ شیرگاه , طبیعت سوادکوه, سوادکوه گردی ,آب کره ,بالاسد , آب یخ , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» تصاوير مربوط به سرچشمه آب دراسله

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:ابشار دراسله , سوادکوه, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عکس‌های روند ساخت پل ورسک

در هر دوره‌اي از زمان و هر جا كه اراده‌اي توانا به منصه ظهور مي‌رسد، در پي آن شگفتي‌ها پديد مي‌آيد.
با نگاه به چشم‌انداز راه آهن ايران، چه در شمال هنگام عبور از قلل شامخ البرز و چه در جنوب هنگام گذشتن از فراز دره‌ها و كوه‌هاي سخت و بلند به راحتي مي‌توان به اهميت و عظمت آن پي برد.
يكي از اين شاهكارهاي راه آهن كشور مي‌توان از پل ورسك نام برد كه حتي به‌ عنوان يكي از شاهكارهاي معماري راه آهن جهان از آن ياد مي‌كنند.
راه آهن شمال كشور حدود هزار و 500 دستگاه پل و آب‌رو به‌طول تقريبي 6 هزار و 850 متر دارد كه پل ورسك به‌ عنوان بزرگ‌ترين پل راه آهن شمال كشور به شمار مي‌رود.
پل ورسك شاهكار مهندسي قرن كه به حق پل پيروزي در جنگ جهاني دوم لقب گرفته است، ‌به ‌طول 86 متر با دهانه اصلي 66 متر و ارتفاع 110 متر بزرگ‌ترين پل راه آهن شمال ايران است.
از اين پل كه شهرت جهاني نيز دارد و نام آن در تمام آثاري كه پس از پايان جنگ جهاني دوم منتشر شد، با عنوان پل پيروزي ياد شده است.
ساخت پل ورسك كه از مهم‌ترين رويدادهاي فني مهندسي راه آهن كشور محسوب مي‌شود، توسط مهندسان آلماني و كارگران فني كار گذاشته شد.
پل ورسك كه در واقع از شاهكارهاي معماري جهان به شمار مي‌رود، در دره ورسك واقع در 85 كيلومتري جنوب قائم شهر ـ تهران در محور سوادكوه قرار دارد و راه آهن سراسري تهران ـ شمال را به هم متصل مي‌كند.
عظمت اين كه در واقع دو كوه عظيم و سخت گذر عباس آباد را به يكديگر اتصال مي‌دهد، حقيقتي انكارناپذير است كه حتي جهانگردان خارجي نيز به آن اعتراف دارند و در برابر عظمت و بزرگي و اراده آهنين طراح و سازندگان آن سر تعظيم فرود مي‌آورند.

پل ورسک
هزينه ساخت در آن در سال‌هاي ساخت راه آهن سراسري ايران يعني سال‌هاي 1306 تا 1317، بالغ بر 26 ميليون ريال بود.
به لحاظ ويژگي‌هاي منحصر به فرد، اين پل جزو آثار ملي ايران كشور محسوب مي‌شود.
از حدود 120 سال پيش احداث راه آهن سراسري از مهم‌ترين آرزوهاي ايرانيان بوده است، ‌مردم مناطق شمال نيزهمواره در انديشه احداث خطوط ريلي و اتصال به مركز كشور بوده‌اند.
راه آهن شمال همزمان با تاسيس راه آهن سراسري در زمان سلطنت رضاخان در بيست و سوم مهرماه 1306 هجري شمسي برحسب نياز و دستوردولت‌هاي استعمارگر انگليس و روسيه آغاز و در شهريور 1316 خاتمه يافت.
حوزه استحفاظي راه آهن شمال از سوزن خروجي ايستگاه گرمسار واقع در استان سمنان آغاز و با عبور از كوه‌هاي سربه فلك كشيده البرز و بخش‌هايي از استان تهران وارد استان مازندران و مناطق زيباي جنگلي شده و با عبور از شهرهاي متعدد و مناطق جلگه‌اي وارد استان گلستان و در نهايت به ايستگاه گرگان ختم مي‌شود.
طول راه آهن شمال 382 كيلومتر به‌ علاوه 21 كيلومتر خط انشعابي بندر اميرآباد و همچنين در مجموع 91 كيلومترخطوط فرعي شامل 5/43 كيلومتر تجاري و 5/47 كيلومترخط ما نوري است.
راه آهن شمال داراي 27 ايستگاه بزرگ و كوچك است كه هم اكنون دو ايستگاه تيرتاش و گلوگاه بسته است و به لحاظ شرايط اقليمي به دو قسمت جلگه‌اي و كوهستاني تقسيم مي‌شود.
بلندترين نقطه اين خط گردنه گدوك با ارتفاع 2 هزار و 112 متر از سطح دريا است.
‌اين خط از گرگان تا شيرگاه به‌ طول 187 كيلومتر از كنارجلگه‌هاي سرسبز عبور مي‌كند و سپس به‌ طول 113 كيلومتر با عبور از مناطق جنگلي و كوهستاني وارد گردنه گدوك و فيروزكوه مي‌شود.
اين مسير مملو از صحنه‌هاي زيباي عبور از جنگل در حاشيه رود تالار، پل معروف ورسك و سه خط طلايي كه هر بيننده‌اي را محو تماشاي خود مي‌كند، است.
اين خط سپس به‌طول 81 كيلومتر با عبور از جلگه جنوبي فيروزكوه وارد شهرستان گرمسار مي‌شود.
راه آهن شمال داراي 95 تونل به‌ طول حدود به 27 كيلومتر است كه بزرگترين آن تونل گدوك به‌ طول 2 هزار و 887 متر است، اين تونل بزرگ‌ترين تونل راه آهن سراسري نيز است.
نقل است كه در هنگام احداث اين تونل‌ها خطرات فراوان ناشي از نفوذ آب و نيز انفجارهاي متعدد ناشي از گازهاي متصاعد همواره كارگران و مهندسان را در معرض تهديد قرار داد.
مهم‌ترين حادثه بوجود آمده در اين زمينه مربوط به تابستان سال 1312 بود كه در تونل گدوك رخ داده است.
كارگران در هنگام حفر اين تونل به يك منبع آب زيرزميني برخورد كردند كه بلا فاصله پس از حفر تونل، آب به شدت جاري شد.
جريان اوليه آب در حدود 120 ليتر در ثانيه بود، به ‌طوري كه در همان لحظات اوليه محوطه جلوي تونل به رودخانه‌اي خروشان تبديل شد.
همچنين هنگام حفر تونل شماره 36 متصاعد شدن گازهاي متان چندين بار موجب وقوع انفجارهاي شديد شد كه خاموش كردن شعله‌هاي آبي رنگ آن گاه تا يك ماه به طول مي‌كشيد.
در اين شرايط كارگران در حرارت بالاتر از 55 درجه بكار خود ادامه مي‌دادند.
در تاريخچه احداث راه آهن در ايران مي‌توان مراحل ساخت راه آهن را به ايجاد راه آهن غيردولتي و دولتي تقسيم كرد.
ساخت راه آهن غيردولتي با ساخت راه آهن حضرت عبدالعظيم درسال 1261 شمسي آغاز شد كه اين راه آهن شامل خط آهني در حدود هشت كيلومتر و به عرض هزار ميليمتر از تهران به شهر ري به ‌وسيله مسيوبواتال فرانسوي كشيده شد كه بعدا امتياز آن به يك كمپاني بلژيكي واگذار شد.
راه آهن شركت نفت ديگر راه آهن غيردولتي ساخته شده در ايران بود كه شركت سابق نفت نيز براي رفع حوايج خود در محوطه تاسيسات نقت جنوب اقدام به احداث راه آهني كرد كه حدود آن 165 كيلومتر و عرض آن بين خزيمه و مسجد سليمان 760 ميليمتر و در آبادان به 920 ميليمتر مي‌رسيد.
راه آهن دولتي با ساخت راه آهن سراسري در ايران شكل گرفت به‌طوريكه در23 مهرماه 1306 اولين كلنگ ساختمان راه آهن سراسري در تهران محل فعلي ايستگاه تهران بر زمين زده شد.
و ازهمان وقت رسما ساخت راه آهن از سه نقطه جنوب ـ مركز ـ شمال آغاز شد و كار ساخت راه آهن سراسري در27 مرداد ماه 1317 به پايان رسيده و دو خط شمال و جنوب در ايستگاه سميه به يكديگر متصل و در روز سوم شهريورماه 1317 اين خط با تشريفات خاصي رسما افتتاح و بهره‌برداري آن شروع شد.
راه آهن گرمسار ـ مشهد، راه آهن تهران ـ تبريز و راه آهن قم ‌ـ يزد از ديگر خطوط راه آهن دولتي كشور به شمار مي‌روند‌.
هم اكنون طول خط راه آهن ايران 8 هزار و 565 كيلومتر است.
ورسک یکی از راهبردی ترین پل‌های راه آهن ایران است که عملیات ساخت آن توسط شرکت ایتالیایی (پیزاگالی) و تحت نظارت شرکت کامپساکس در نوامبر 1934 (آبان 1313) آغاز و در سپتامبر 1936 (شهریور 1315) به اتمام رسید. دهانه پل حدود 60 متر و ارتفاع آن از کف دره 120 متر است. برای ساخت پل دو میلیون و ششصد هزار ریال هزینه شد.
هانس ناتر (1856-1954) نابغه ریاضی و پلسازی، فارغ التحصیل دانشگاه پلی تکنیک زوریخ (سوئیس) که طراحی و انجام محاسبات پل‌های راه آهن سراسری ایران (و نیز پل ورسک) توسط گروهی از مهندسان تحت نظارت او انجام شد.
لادیسلاوس فون رابسویچ (معروف به مهندس ورسک 1893-1975) اهل اتریش و ناظر بر عملیات احداث پل ورسک که به همراه خانواده اش در خانه‌ای واقع در دره ورسک و نزدیک به پل اقامت داشت. بعدها تحصیلات خود را تا دکترای مکانیک سنگ ادامه داد. او مسئولیت احداث تونل‌های مسیر راه آهن را نیزبعهده داشت. رابسویچ از بنیان گذاران روش تونلزنی جدید اتریشی(NATM) بود.
عکس‌های این نمایشگاه در مکاتبه پیمان صدفی با خانواده لادیسلاوس فون رابسویچ به دست آمده است.



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:ورسک,هانس ناتر,راه اهن سراسری ایران ,شرکت پیزاگالی, حفر تونل, گدوک, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» جنگل های سوادکوه

 

بخش وسیعی از شهرستان سوادکوه دارای جنگلی متراکم و متنوع با درختهائی نظیر راش، افرا، توسکا، ملج و نوع کمیاب درخت سردار یا سرخدار می‌باشد.

جنگلهای بکر در مناطقی که میان بومیان و اهالی پرتاس خوانده می‌شوند دارای مسیبرهای دشوار بوده ولی به لحاظ قرار گرفتن در ارتفاعی خاص، همواره در پوششی از مه قرار داشته و مناظر بدیعی را پدید می‌آورند. در میان این نو ع از جنگلها نیز دره‌های زیبا، بهمراه نهرها، آبشارها و چشمه سارهای متعدد، خودنمائی می‌کند.

وجود درخت‌ها و درختچه‌های منحصر بفردی مانند سف، تل، تلکا، زرشک، الاش و لازه بهمراه گیاهان میوه دار وحشی مثل ازگل، ولیک، زال زالک، گالش انگور، سولس و ته دونه، بر جذابیت نواحی جنگلی سوادکوه افزوده‌است.

برخی از نقاط جنگلی این شهرستان که برای برنامه ریزی در بخش گردشگری مناسب است عبارتند از:

  • ناحیه جنگلی لفور

این جنگلها در مرکز دهستان لفور و شارقلت و در مسیر و محدوده اطراف سد دارای زمینه بسیار مساعد برای اجرای طرحهای توریستی هستند. اکنون نیز علیرغم عدم برخورداری از امکانات مناسب اقامتی و پذیرائی، با وجود روستاهای زیبای بورخانی، گشنیان، نفت چال، چاکسر، اسبو کلا، گالش کلا، میرار کلا، غوزک رودبار، اماکلا، کالی کلا، مرزی دره و عالم کلا و به همراه چشمه سارها، رودها، انهار و مناظر بی نظیر طبیعی دیگر، از بدیع‌ترین چشم اندازها برخوردار است و در تعطیلات سالانه گردشگران بیشماری را بخود جذب می‌نماید.

  • جنگل اسلام آباد

این منطقه نیز در ۶ کیلومتری شرق شهر شیرگاه و در مجاورت سد سنبل رود قرار گرفته و سمت از جنوب غربی سد مذکور آغاز و در جنوب روستای کلیج خیل و در شرجی کلا به منطقه زیولا و جنگل کتو دره ختم می‌گردد. این ناحیه علاوه بر پوشش مناسب گیاهی و دارا بودن مناظر طبیعی متعدد، دارای فضای مناسبی برای ایجاد امکانات جذب گردشگر برای گذران اوقات فراغت می‌باشد.


  • جنگل اندر کلی

در ۵ کیلومتری شرق شهر شیرگاه واقع شده و با برخورداری از اراضی مسطح و یکنواخت در مجاورت رودخانه تا حاشیه شرقی شهر شیرگاه و در امتداد جاده شیرگاه به قائم شهر، در حوالی روستاهای چای باغ، تپه سر، چالی و شورخیل برای احداث پارک جنگلی بسیار مناسب است.


  • جنگل کاشی آباد (جمشید آباد)

این محوطه در انتهای روستای جمشید آباد، ۱ کیلومتری غرب جاده زیرآب به شیرگاه و ۶ کیلومتری شمال غرب شهر زیرآب واقع شده و برخورداری از یک دره زیبای جنگلی، قرار گرفتن در مجاورت یک آبادی، عبور جاده و راه آهن سراسری از کنار آن، جریان رودخانه بزرگ تلار در وسط این منطقه از ویژگیهای شاخص و بارز آن به شمار می‌رود عوامل مذکور باعث گردیده که جنگل کاشی آباد بدون دارا بودن حداقل امکانات تفرجگاهی مانند آب و سرویس‌های بهداشتی، اکنون نیز مورد استفاده دهها هزار گردشگر و دوستداران طبیعت برای گذران اوقات فراغت بویژه در فصل تابستان از این مکان زیبا، قرار می‌گیرد.


  • جنگل گروسر

این ناحیه در ۱۸ کیلومتری شمال غرب شهر شیرگاه و در کنار جاده لفور به شیرگاه واقع شده و نام آن نیز به مناسبت وجود یک چشمه آب معدنی گوگردی، گروسر می‌باشد. این چشمه بهمراه دهها چشمه آب شیرین، آبشارهای کوچک و بزرگ، رودخانه و کوهستان شرائط محیط بسیار جذاب و زیبا را فرا هم آورده که در حال حاضر نیز هزاران گردشگر بومی و غیر بومی برای گذران تعطیلات از این مکان بهره برداری نمائید. رودخانه معروف بابل رود نیز از کنار آن عبور می‌کند. بخش کوچکی از این جنگلها در محدوده شرقی دهستان بابل کنار شهرستان بابل قرار گرفته‌است.


  • جنگل میان کلا آبشار

در حد فاصل بین دو شهر زیرآب و شیرگاه قرار دارد و عبور جاده شوسه تهران، شمال، راه آهن سراسری و رودخانه تلار با ارتفاعات پوشیده از انبوه گیاهان متنوع از ویژگیهای این مکان است.


  • جنگلهای شرق جاده شیرگاه به قائم شهر

در منتهی الیه شمالی شهرستان سوادکوه و در میان روستاهای چای باغ، بشل، برنجستانک و پل شاهپور قرار دارد. وجود راههای دسترسی مناسب، رودخانه و سد انحرافی بر جذابیت‌های آن افزوده و محیط مساعدی را برای جذب گردشگر فراهم ساخته‌است.


  • جنگل خی پوست

در ۲۷ کیلومتری شرق شهر زیرآب قرار داشته و در محدوده‌ای باطول ۱۳ کیلومتر بخاطر وجود گونه‌های خاصی از درختان شمشاد، بسیار زیبا و مشهور می‌باشد.


  • جنگل کسلیان

در ۳۰ کیلومتری شمال شرق شهر زیرآب و در دهستان کسلیان واقع گردیده و از کل مسیر دسترسی آن، ۱۴ کیلومتر جاده آسفالته و ۱۶ کیلومتر دیگر شنی می‌باشد. این منطقه زیبا با دارا بودن دره‌های زیبای جنگلی و رودهای متعدد دارای چشم اندازهای بی نظیر و دیدنی است. برج تاریخی و معروف لاجیم در منتهی الیه این جنگل قرار دارد.


  • جنگل دهستان شرق و غرب شیرگاه

در مورد وجه تسمیه شهر شیرگاه، عده‌ای از محققین بر این عقیده‌اند که در روزگاران گذشته در این ناحیه مبارزه‌ای بین یک شیر و یک گاو در گرفت و بعلت کشته شده شیر در این مبارزه این منطقه را شیرگاه نامیدند. نامهای دیگر این منطقه خارخون و بعد از احداث جاده سراسری، خطه بوده‌است.

واژه شیر در زبان پهلوی گاهی به معنی شهریار بکار رفته و در برخی از متون نیز به عنوان پسوند مکان مورد استفاده قرار گرفته و بهمین دلیل می‌توان گفت که شیرگاه در سده‌های باستانی محل استقرار شهر یاران بوده‌است. در زبان بومیان قدیم نیز واژه شر بجای واژه سفید استفاده می‌شد و شیردار یا شردار نام درختی از تیره افرا بوده و شاید به دلیل فراوانی این نوع درخت در جنگلهای اطراف این ناحیه، را شیردارگاه می‌خواندند که به مرور زمان به شیرگاه بدل گردیده‌است. در بسیاری از نقاط مازندران مانند توسکا چال، انار جاری و کنس خابن، این نوع نامگذاری رایج بوده‌است.

جنگلهای این نواحی در ۴ کیلومتری شهر شیرگاه و در مجاورت روستاهای کلیج خیل، آهنگر کلا، کتی لته، فرامرز کلا، بورخیل و ایواک و مانند دیگر نواحی جنگلها دارای زیبائیهای طبیعی بکر و زمینه مساعد برای اجرای طرحهای مختلف و متنو ع توریستی است.


  • جنگل جوارم

محوطه پهناور جوارم در مسیر اصلی تهران به شمال کشور، در مقابل روستای جوارم و ۸ کیلومتری شمال شهر زیرآب واقع شده و در میان جاذبه‌های طبیعی شهرستان سوادکوه، از آماده‌ترین اماکن برای احداث پارک جنگلی و اجرای طرحهای گوناگون از جمله احداث استراحتگاه برای زائرین حرم امام هشتم شیعیان به شمار می‌رود.

۳۰ الی ۴۰ هکتار از آن توسط سازمان جنگلها و مراتع کشور جهت اجرای طرحهای مذکور واگذار گردیده و پروژه آن نیز در موافقت نامه طرح ملی آماده سازی، و بهسازی قطب‌های سیاحتی ایران منظور شده‌است. در حال حاضر جنگل جوارم از آب آشامیدنی برخوردار بوده که این امر بهمراه فضای بسیار زیبای آن با دهها جاذبه طبیعی و جاده و راه آهن سراسری، عوامل بتیوته هزاران گردشگر را در طول سال فراهم آورده‌است.

نقاط زیبا و جنگلهای دیگر شهرستان سوادکوه عبارتند از:

جنگل کارمزد و کارسنگ در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی پل سفید که علاوه بر جنگلهای طبیعی، رودخانه دره‌های سرسبز، دارای جنگل مصنوعی بسیار زیبائی است.

جنگل سرخ کلا در ۵ کیلومتری شرق زیرآب و جاده اصلی تهران به شمال با جنگل طبیعی و مصنوعی.

جنگل پرو در ۱۵ کیلومتری غرب شهر پل سفید در مجاورت روستاهای سیمت و طالع در دهستان راستوپی و روستاهای ثیلم، پالند و اوات در دهستان ولوپی با درختان کهنسال.

جنگل چم چم در ۵ کیلومتری شمال شهر پل سفید که دارای امتیازاتی مانند عبور جاده اصلی از کنار آن بهمراه رودخانه و آبشار می‌باشد.

جنگل خانقاپی در ۲۵ کیلومتری شهر پل سفید و در منتهی الیه نواحی جنگلی که کوه سرخل به آن مشرف بوده و در جهت شرق و شمال شرق به جنگلهای کله و اساس مرتبط است.

جنگل پل پا در ۲۰ کیلومتری شهر پل سفیدکه مراتع سرسبز در ارتفاعات و بوته زارهای دامنه شرقی آن بهمراه جنگل بلوط، ون و راش بر زیبائی آنها افزوده آن را به سه قسمت مجزا تقسیم نموده‌است. این محوطه از شمال و جنوب به روستاهای کمر پشت و شورک چال محدود می‌گردد.

جنگل کنیج کلا در ۵ کیلومتری جنوب شهر زیرآب قرار گرفته و روستای کنیج در جهت غرب، شمال و جنوب بوسیله این جنگلهای زیبا با درختان بلندو کهنسال محصور گردیده‌است. روستاهای کلاریجان، کردآباد و کری کلا در مجاورت این منطقه واقع شده‌اند.

جنگل سرخ آباد در محلی بنام باغ سرخ آباد، در ۲۰ کیلومتری جنوب شهر پل سفید و در دامنه‌های ارتفاعات ارفع کوه واقع شده و روستاهای وسیه سر، سنگ سرک و مالی دره در اطراف آن قرار دارند. این مکان علاوه برای چشم اندازهای بدیع جنگلی، دارای مراتع سرسبز و آب و هوای بسیار مطبوع در فصل تابستان می‌باشد.

جنگل ورسک به طرف عباس آباد در ۲۵ کیلومتری جنوب شهر پل سفید با پوشش گیاهی راش، بلوط و مراتع زیبا و آب گوارای چشمه گت او که از ویژگیهای این مکان می‌باشد.

جنگل ورسک به طرف روستای مار بمرد گرجی خیل در ۲۵ کیلومتری جنوب شهر پل سفید که علاوه بر زیبائی‌های جنگلی، بدلیل آب و هوا و عبور رودخانه از میان آن، همواره محل اتراق مسافران و گردشگران می‌باشد.

پارک جنگلی آزاد مهر در ۷ کیلومتری شمال شهر زیرآب

با توجه به موقعیت قرارگیری این دریاچه که در واقع دروازه ورود به استان مازندران از محور سواکوه‌است و فاصله تقریبی ۲۰۰ کیلومتری از تهران که مسافت نسبتا کوتاهی می‌باشد انتظار می‌رود مورد استقبال زیادی واقع گردد. دریاچه مورد نظر در فاصله ۵ کیلومتری از شهرک صنعتی شورمست پل سفید قرار دارد و به دلیل قرار گرفتن در شاهراه تهران شمال و وجود دو محور جاده آسفالته و راه آهن از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار است. با توجه به توسعه جاده‌ای چهاربانده کردن این محوراز تهران به سوادکوه و قائمشهر روز به روز بر میزان استقبال از این دریاچه افزوده می‌شود. روستا و دریاچه شورمست در ناحیه جنوبی استان مازندران و در جنوب غربی شهرستان سوادکوه، شهر پل سفید قرار دارد.

در اطراف و اکناف این دریاچه، تاسیسات عظیم استخراج زغال سنگ، پل ورسک، امامزاده عبدالحق زیرآب، برج تاریخی لاجیم، قلعه کنگ لو، امامزاده شابالوفلورد، امامزاده سامولا ارفع‌ده، کوههای صخره‌ای خروا و نروا و بسیاری از مکانها و چشم اندازهای زیبای طبیعی کنارهم گرد آمده‌اند تا بتوانند تمامی خواسته‌های علاقه‌مندان و بازدید کنندگان را برآورده سازند و ساعتها و روزها علاقه‌مندان به طبیعت، هنر، تاریخ، صنعت، ورزش و غیره... را به بهترین نحو پر نماید.

 

پرونده:Lake shormast.JPG


» جنگل های سوادکوه

 

بخش وسیعی از شهرستان سوادکوه دارای جنگلی متراکم و متنوع با درختهائی نظیر راش، افرا، توسکا، ملج و نوع کمیاب درخت سردار یا سرخدار می‌باشد.

جنگلهای بکر در مناطقی که میان بومیان و اهالی پرتاس خوانده می‌شوند دارای مسیبرهای دشوار بوده ولی به لحاظ قرار گرفتن در ارتفاعی خاص، همواره در پوششی از مه قرار داشته و مناظر بدیعی را پدید می‌آورند. در میان این نو ع از جنگلها نیز دره‌های زیبا، بهمراه نهرها، آبشارها و چشمه سارهای متعدد، خودنمائی می‌کند.

وجود درخت‌ها و درختچه‌های منحصر بفردی مانند سف، تل، تلکا، زرشک، الاش و لازه بهمراه گیاهان میوه دار وحشی مثل ازگل، ولیک، زال زالک، گالش انگور، سولس و ته دونه، بر جذابیت نواحی جنگلی سوادکوه افزوده‌است.

برخی از نقاط جنگلی این شهرستان که برای برنامه ریزی در بخش گردشگری مناسب است عبارتند از:

  • ناحیه جنگلی لفور

این جنگلها در مرکز دهستان لفور و شارقلت و در مسیر و محدوده اطراف سد دارای زمینه بسیار مساعد برای اجرای طرحهای توریستی هستند. اکنون نیز علیرغم عدم برخورداری از امکانات مناسب اقامتی و پذیرائی، با وجود روستاهای زیبای بورخانی، گشنیان، نفت چال، چاکسر، اسبو کلا، گالش کلا، میرار کلا، غوزک رودبار، اماکلا، کالی کلا، مرزی دره و عالم کلا و به همراه چشمه سارها، رودها، انهار و مناظر بی نظیر طبیعی دیگر، از بدیع‌ترین چشم اندازها برخوردار است و در تعطیلات سالانه گردشگران بیشماری را بخود جذب می‌نماید.

  • جنگل اسلام آباد

این منطقه نیز در ۶ کیلومتری شرق شهر شیرگاه و در مجاورت سد سنبل رود قرار گرفته و سمت از جنوب غربی سد مذکور آغاز و در جنوب روستای کلیج خیل و در شرجی کلا به منطقه زیولا و جنگل کتو دره ختم می‌گردد. این ناحیه علاوه بر پوشش مناسب گیاهی و دارا بودن مناظر طبیعی متعدد، دارای فضای مناسبی برای ایجاد امکانات جذب گردشگر برای گذران اوقات فراغت می‌باشد.


  • جنگل اندر کلی

در ۵ کیلومتری شرق شهر شیرگاه واقع شده و با برخورداری از اراضی مسطح و یکنواخت در مجاورت رودخانه تا حاشیه شرقی شهر شیرگاه و در امتداد جاده شیرگاه به قائم شهر، در حوالی روستاهای چای باغ، تپه سر، چالی و شورخیل برای احداث پارک جنگلی بسیار مناسب است.


  • جنگل کاشی آباد (جمشید آباد)

این محوطه در انتهای روستای جمشید آباد، ۱ کیلومتری غرب جاده زیرآب به شیرگاه و ۶ کیلومتری شمال غرب شهر زیرآب واقع شده و برخورداری از یک دره زیبای جنگلی، قرار گرفتن در مجاورت یک آبادی، عبور جاده و راه آهن سراسری از کنار آن، جریان رودخانه بزرگ تلار در وسط این منطقه از ویژگیهای شاخص و بارز آن به شمار می‌رود عوامل مذکور باعث گردیده که جنگل کاشی آباد بدون دارا بودن حداقل امکانات تفرجگاهی مانند آب و سرویس‌های بهداشتی، اکنون نیز مورد استفاده دهها هزار گردشگر و دوستداران طبیعت برای گذران اوقات فراغت بویژه در فصل تابستان از این مکان زیبا، قرار می‌گیرد.


  • جنگل گروسر

این ناحیه در ۱۸ کیلومتری شمال غرب شهر شیرگاه و در کنار جاده لفور به شیرگاه واقع شده و نام آن نیز به مناسبت وجود یک چشمه آب معدنی گوگردی، گروسر می‌باشد. این چشمه بهمراه دهها چشمه آب شیرین، آبشارهای کوچک و بزرگ، رودخانه و کوهستان شرائط محیط بسیار جذاب و زیبا را فرا هم آورده که در حال حاضر نیز هزاران گردشگر بومی و غیر بومی برای گذران تعطیلات از این مکان بهره برداری نمائید. رودخانه معروف بابل رود نیز از کنار آن عبور می‌کند. بخش کوچکی از این جنگلها در محدوده شرقی دهستان بابل کنار شهرستان بابل قرار گرفته‌است.


  • جنگل میان کلا آبشار

در حد فاصل بین دو شهر زیرآب و شیرگاه قرار دارد و عبور جاده شوسه تهران، شمال، راه آهن سراسری و رودخانه تلار با ارتفاعات پوشیده از انبوه گیاهان متنوع از ویژگیهای این مکان است.


  • جنگلهای شرق جاده شیرگاه به قائم شهر

در منتهی الیه شمالی شهرستان سوادکوه و در میان روستاهای چای باغ، بشل، برنجستانک و پل شاهپور قرار دارد. وجود راههای دسترسی مناسب، رودخانه و سد انحرافی بر جذابیت‌های آن افزوده و محیط مساعدی را برای جذب گردشگر فراهم ساخته‌است.


  • جنگل خی پوست

در ۲۷ کیلومتری شرق شهر زیرآب قرار داشته و در محدوده‌ای باطول ۱۳ کیلومتر بخاطر وجود گونه‌های خاصی از درختان شمشاد، بسیار زیبا و مشهور می‌باشد.


  • جنگل کسلیان

در ۳۰ کیلومتری شمال شرق شهر زیرآب و در دهستان کسلیان واقع گردیده و از کل مسیر دسترسی آن، ۱۴ کیلومتر جاده آسفالته و ۱۶ کیلومتر دیگر شنی می‌باشد. این منطقه زیبا با دارا بودن دره‌های زیبای جنگلی و رودهای متعدد دارای چشم اندازهای بی نظیر و دیدنی است. برج تاریخی و معروف لاجیم در منتهی الیه این جنگل قرار دارد.


  • جنگل دهستان شرق و غرب شیرگاه

در مورد وجه تسمیه شهر شیرگاه، عده‌ای از محققین بر این عقیده‌اند که در روزگاران گذشته در این ناحیه مبارزه‌ای بین یک شیر و یک گاو در گرفت و بعلت کشته شده شیر در این مبارزه این منطقه را شیرگاه نامیدند. نامهای دیگر این منطقه خارخون و بعد از احداث جاده سراسری، خطه بوده‌است.

واژه شیر در زبان پهلوی گاهی به معنی شهریار بکار رفته و در برخی از متون نیز به عنوان پسوند مکان مورد استفاده قرار گرفته و بهمین دلیل می‌توان گفت که شیرگاه در سده‌های باستانی محل استقرار شهر یاران بوده‌است. در زبان بومیان قدیم نیز واژه شر بجای واژه سفید استفاده می‌شد و شیردار یا شردار نام درختی از تیره افرا بوده و شاید به دلیل فراوانی این نوع درخت در جنگلهای اطراف این ناحیه، را شیردارگاه می‌خواندند که به مرور زمان به شیرگاه بدل گردیده‌است. در بسیاری از نقاط مازندران مانند توسکا چال، انار جاری و کنس خابن، این نوع نامگذاری رایج بوده‌است.

جنگلهای این نواحی در ۴ کیلومتری شهر شیرگاه و در مجاورت روستاهای کلیج خیل، آهنگر کلا، کتی لته، فرامرز کلا، بورخیل و ایواک و مانند دیگر نواحی جنگلها دارای زیبائیهای طبیعی بکر و زمینه مساعد برای اجرای طرحهای مختلف و متنو ع توریستی است.


  • جنگل جوارم

محوطه پهناور جوارم در مسیر اصلی تهران به شمال کشور، در مقابل روستای جوارم و ۸ کیلومتری شمال شهر زیرآب واقع شده و در میان جاذبه‌های طبیعی شهرستان سوادکوه، از آماده‌ترین اماکن برای احداث پارک جنگلی و اجرای طرحهای گوناگون از جمله احداث استراحتگاه برای زائرین حرم امام هشتم شیعیان به شمار می‌رود.

۳۰ الی ۴۰ هکتار از آن توسط سازمان جنگلها و مراتع کشور جهت اجرای طرحهای مذکور واگذار گردیده و پروژه آن نیز در موافقت نامه طرح ملی آماده سازی، و بهسازی قطب‌های سیاحتی ایران منظور شده‌است. در حال حاضر جنگل جوارم از آب آشامیدنی برخوردار بوده که این امر بهمراه فضای بسیار زیبای آن با دهها جاذبه طبیعی و جاده و راه آهن سراسری، عوامل بتیوته هزاران گردشگر را در طول سال فراهم آورده‌است.

نقاط زیبا و جنگلهای دیگر شهرستان سوادکوه عبارتند از:

جنگل کارمزد و کارسنگ در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی پل سفید که علاوه بر جنگلهای طبیعی، رودخانه دره‌های سرسبز، دارای جنگل مصنوعی بسیار زیبائی است.

جنگل سرخ کلا در ۵ کیلومتری شرق زیرآب و جاده اصلی تهران به شمال با جنگل طبیعی و مصنوعی.

جنگل پرو در ۱۵ کیلومتری غرب شهر پل سفید در مجاورت روستاهای سیمت و طالع در دهستان راستوپی و روستاهای ثیلم، پالند و اوات در دهستان ولوپی با درختان کهنسال.

جنگل چم چم در ۵ کیلومتری شمال شهر پل سفید که دارای امتیازاتی مانند عبور جاده اصلی از کنار آن بهمراه رودخانه و آبشار می‌باشد.

جنگل خانقاپی در ۲۵ کیلومتری شهر پل سفید و در منتهی الیه نواحی جنگلی که کوه سرخل به آن مشرف بوده و در جهت شرق و شمال شرق به جنگلهای کله و اساس مرتبط است.

جنگل پل پا در ۲۰ کیلومتری شهر پل سفیدکه مراتع سرسبز در ارتفاعات و بوته زارهای دامنه شرقی آن بهمراه جنگل بلوط، ون و راش بر زیبائی آنها افزوده آن را به سه قسمت مجزا تقسیم نموده‌است. این محوطه از شمال و جنوب به روستاهای کمر پشت و شورک چال محدود می‌گردد.

جنگل کنیج کلا در ۵ کیلومتری جنوب شهر زیرآب قرار گرفته و روستای کنیج در جهت غرب، شمال و جنوب بوسیله این جنگلهای زیبا با درختان بلندو کهنسال محصور گردیده‌است. روستاهای کلاریجان، کردآباد و کری کلا در مجاورت این منطقه واقع شده‌اند.

جنگل سرخ آباد در محلی بنام باغ سرخ آباد، در ۲۰ کیلومتری جنوب شهر پل سفید و در دامنه‌های ارتفاعات ارفع کوه واقع شده و روستاهای وسیه سر، سنگ سرک و مالی دره در اطراف آن قرار دارند. این مکان علاوه برای چشم اندازهای بدیع جنگلی، دارای مراتع سرسبز و آب و هوای بسیار مطبوع در فصل تابستان می‌باشد.

جنگل ورسک به طرف عباس آباد در ۲۵ کیلومتری جنوب شهر پل سفید با پوشش گیاهی راش، بلوط و مراتع زیبا و آب گوارای چشمه گت او که از ویژگیهای این مکان می‌باشد.

جنگل ورسک به طرف روستای مار بمرد گرجی خیل در ۲۵ کیلومتری جنوب شهر پل سفید که علاوه بر زیبائی‌های جنگلی، بدلیل آب و هوا و عبور رودخانه از میان آن، همواره محل اتراق مسافران و گردشگران می‌باشد.

پارک جنگلی آزاد مهر در ۷ کیلومتری شمال شهر زیرآب



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:جنگل های سوادکوه مازندران, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» روستاهای منطقه سوادکوه به همراه تعدادخانوارها

 

فهرست جمعیت روستاهای ایران بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ به شرح زیر می‌باشد.

» عکس از طبیعت مازندران. جنگل شاه کلا لفور

 

جنگل شاه کلا : شما در این مسیر شاهد جنگلهای جالب و مشرف به شالیزار خواهید بود ، همچنین در مقصد میتوانید از زیارت امام زاده سید علی کیا سلطان (شاه کلا ) فیض ببرید. شرایط رفتن ؛ از نفار تقریبآ یک ساعت ( با ماشین ) تا مقصد ،کل جاده آسفالته ، ۳۵ كيلومتر

.

تصاویری از رفتن به شاه کلا 



» ابشار پلنگ دره سوادکوه

شما در این مسیر ، شاهد یکی از زیباترین جنگلهای جهان هستی خواهید بود . جالب اینکه ،توریستهای عاشق طبیعت ، از کشور (نیوزیلند ،آمریکا و فرانسه ) بر این عقیده اند که قسمت ابتدایی این جنگل ، نمرهء ممتاز در زیبایی را کسب نموده ، همچنین در این سفر ،شاهد یک رودخانه ای زلال و زیبا ، آبشار  8 متری و ریزش آب به حوضچه سنگی خواهید بود .

   شرایط رفتن ؛ از نفار(با ماشین) به مدت يك ساعت جاده خاكي (۱۳ كيلومتر) طی مسیر میکنید تا به پلنگ دره برسید 

از محاسن رفتن به پلنگ دره : در هر وضعیت آب و هوایی میشود رفت ، پیاده روی اجباری ندارد ، با هر سن و سالی (خرد سال و افراد مسن ) میتوانید همسفر شوید

شایان ذکر اینکه،جهت رفتن به آبشار پلنگ دره و حوضچه سنگی ، باید یک بار از عرض رودخانه (۱۵ متری) به عمق نیم متری عبور کنید که دمپایی یادتان نرود.

 تصاویر مربوط به رفتن آبشار پلنگ دره

 

 



» عکس از طبیعت مازندران. بهشهر

تصاویری از دره ی زیبا و دیدنی سنگ نو است که در این عکس ها به نظر من به علت نور زیاد جلوه ی خاص خود دره را ندارد اما به هر حال برای دوستانی که به آنجا نرفته اند ممکن است جالب و دیدنی باشد امید وارم که خوشتان بیاید

عکس هایی از طبیعت مازندران
منطقه ديدني آبشار سنگ نو


عکس هایی از طبیعت مازندران
اين منطقه در جنوب شهر بهشهر، شرقي‌ترين شهرستان استان مازندران قرار دارد.

عکس هایی از طبیعت مازندران
مجموعه ديدني سنگ نو در اعماق جنگل‌هاي کوه‌هاي پيش کوه جهان مورا در البرز شرقي قرار گرفته و شامل چهار آبشار است که بزرگترين آن حدود 12 متر ارتفاع دارد.

عکس هایی از طبیعت مازندران
پوشش گياهي منطقه به طور عمده درختان بلوط وحشي انجيلي ممرز و انواع سرخس به ويژه گونه سرخس عقابي است.

عکس هایی از طبیعت مازندران
رودخانه در اثر فرسايش بستر رسوبي در طول زمان ايجاد شده و آب آن بسيار گواراست.

عکس هایی از طبیعت مازندران



» سوادکوه در قاب تصویر

طبیعت مازندران
طبیعت مازندران
طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران
طبیعت مازندران
طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران

طبیعت مازندران
 



» عکس از طبیعت مازندران.سوادکوه



» عکس از طبیعت مازندران.سوادکوه


 

Click here to enlarge
Click here to enlarge
Click here to enlarge


» فوائد تمشک

گياه تمشك تمشك با نام علمي Rubus fruticsos گياه تمشك گياهي بوته‌اي با ريشه‌ي دايمي و شاخه‌هاي چوبي دو ساله است. ساقه هاي تمشك نرم و به رنگ قرمز و داراي خارهاي دراز است. طول ساقه‌ها كه معمولا تيغ دار هستند و گاهي هم ممكن است همه‌ آنها را از دست بدهند، تا چندمتر  مي‌رسد. برگ‌هاي آن تخم‌مرغي و داراي لبه‌هايي هستند كه به شكل خاصي كنگره كنگره شده‌ و به شكل دندانه هاي اره اي است. اين برگ‌ها در گروه‌هاي سه تايي يا هفت تايي از شاخه‌ها بيرون مي‌آيند. برگچه ها در هر دو سطح فوقاني و تحتاني داراي كرك هايي خشن هستند.

ميوه تمشك از گلهاي به رنگهاي سفيد، صورتي، به صورت خوشه در ماههاي تير و مرداد پديدار مي شوند. گلهاي تمشك  از بهار تا تابستان دومين سال بصورت خوشه‌هايي در محور بالايي برگ‌ها ظاهر مي‌شوند. گل‌ها به ميوه‌هاي آبدار و خوشمزه مخروطي شكل و قرمز رنگ آشناي همه كه شبيه توت جنگلي اما نرمتر هستند تبديل مي‌شوند .ميوه تمشك ميوه اي شبيه شاه توت و توت فرنگي است و به رنگ زرد يا سرخ مايل به سياه يافت مي شود. ميوه تمشك ترش مزه بوده و به صورت خام يا پخته، شربت، كمپوت و ... خورده مي شود. بوته تمشك در مناطق گرم و مرطوب، در جنگلها و صحراها مي رويد و گاهي آن را مي كارند. قسمتهاي مورد استفاده بوته تمشك عبارتند از: ميوه، برگ، تخم، دانه و گل.

همه‌ي انواع تمشك به عمل آمده، از گونه‌هاي وحشي اين گياه كه در جنگل‌ها و نقاط كوهستاني خودرو مي‌رويند،‌ گرفته شده‌اند.

زيستگاه طبيعي

تمشك گياه بومي اروپا و آسيا است. كشت آن در جاهاي ديگر نيز متداول شده است. تمشك طبيعي در جنگل‌ها، كناره‌ي جنگل‌ها و نيز در بوته‌زارها و خارزارها مي‌رويد. تمشك وحشي خاك مرطوب و حاصلخيز را ترجيح مي‌دهد و سرزمين‌هاي مرتفع تا ارتفاع دو هزار متري هم ديده شده است. انواع باغي تمشك از گونه‌هاي وحشي گياه گرفته شده‌اند. در ايران گياه تمشك در حاشيه شمال كشور در جنگل هاي مازندران و گيلان به حالت خودرو رويش دارد.  و در جنگل هاي منطقه لفور و حواشي جاده هاي آن به وفور يافت مي شود. تمشك يكي از ميوه‌هاي دوست داشتني و نشاط‌‌بخش تابستاني مردم لفور است.  مردم آن را يا بعنوان يك ميوه طبيعي مصرف ميكنند به طور سنتي مربا، هم از آن تهيه مي‌كنند.

خواص داروي تمشك

از حفاريهاي باستان‌شناسي معلوم شده است كه تمشك از گذشته‌ي بسيار دور و دوران ماقبل تاريخ  بدليل فوايد و خواص بسيار آن چيده و خورده مي‌شده است. تمشك سرشار از آهن و  ويتامين Cا ست. برگ درخت تمشك از لحاظ پزشكي داراي ارزش خاصي است و استفاده از آن براي آماده سازي مادراني كه منتظر تولد فرزند هستند، تاريخ طولاني دارد. زنان باردار در طول سه ماه آخر بارداري چاي تهيه‌ شده با برگ درخت تمشك را مي‌نوشند تا ماهيچه‌هاي رحم و سطح لگن تقويت شوند و دردهاي ناشي از انقباضات زمان وضع حمل،‌ كاهش يابند. منابع مختلف براي تمشك خواص بسياري ذكر كرده اند كه از جمله آنها عبارتند از.

1- برگ تمشك محرك، مقوي و داروي گوارش است و ميوه آن داراي ويتامين هاي A,B,C,E مواد معدني و روغني فرار است.

2- دمكرده برگ تمشك به صورت غرغره براي زخم هاي دهان و گلودرد و از محلول دمكرده آن براي شستن زخم استفاده مي شود و مي توان آن را به طور منظم براي تسكين و ترميم زخم هاي واريس به كار برد. اگر برگ تازه تمشك پخته و روي محل بيماريهاي پوستي قرار گيرد، بيماري را التيام مي دهد.

3- جوشانده برگ تمشك به دليل داشتن اسانس ويژه اثر مسكن و تا حدي خواب آور دارد.

4- چاي برگ تمشك همچنين براي جلوگيري از سقط جنين نيز نوشيده مي‌شود و كمك مي‌كند تا در حين تولد بچه، زائو خونريزي كمتري داشته باشد.

5- برگ‌هاي تمشك به علت خاصيت قابضي ملايمي كه دارند، براي رفع اسهال كودكان مفيد هستند.

6-از دم كرده برگ‌هاي تمشك براي جلوگيري از خونريزي لثه استفاده مي‌شود و دهان با آن شستشو مي‌شود.

7-چاي تهيه شده از برگ‌ اين گياه حالت تهوع و استفراغ را هم مرتفع ميكند .

8- جوشانده 25 گرم از برگهاي تمشك در يك ليتر آب براي درمان انسداد مجاري ادرار مفيد است.

9- جوشانده 20 تا 50 گرم گل تمشك يا برگ تمشك در يك ليتر آب براي درمان ترشحات زنانگي، خونريزي در فواصل قاعدگي ، اخلاط خوني، وجود خون در ادرار، گريپ، گرفتگي صدا، آب آوردن نسوج و بيماريهاي پوستي اثر شفا بخش دارد. جوشانده را بعد از هر وعده ي غذا يك استكان مي خورند.

10- جوشانده گل يا برگ تمشك( به روشي كه گفته شد) در استعمال خارجي براي درمان زخمهاي دهان، ورم لثه، درد گلو و ورم لوزه ها بكار مي رود و بيمار با غرغره كردن اين جوشانده دهان را مي شويد.

11- جوشانده برگ تمشك اسهال و ورم روده را معالجه مي كند، بدين منظور بايد 40 تا 50 گرم برگ تمشك در يك ليتر آب

12- جوشانده 0 تا50 گرم گل تمشك يا برگ آن در آب گرفتگي صدا را رفع مي كند.

13- شربت تمشك براي بيماران مبتلا به سرخك و مخملك مفيد است.

14- سركه‌ي خانگي تمشك دو خاصيت دارد؛‌ هم به كاهش تب و تخفيف سوزش گلو كمك مي‌كند و هم به عنوان يك شربت و همچنين چاشني غذا استفاده مي‌شود.

15-  تمشك سرشار از ويتامينهاي C و K است و داراي خواص خنك، نرم كننده و ضد اسكوربوت مي باشد.

16- تمشك خون را تصفيه مي كند و براي كساني كه به روماتيسم مبتلا هستند، بسيار مفيد است.

 17- ميوه تمشك يبوست مزاج را معالجه مي كند.

18- تمشك بدليل دارابودن اسيدسالسيليك درآن براي تسكين درد مفيد  است.

18-تمشك خون را قليائي مي كند و قند آن براي مبتلايان به مرض قند مفيد است.

19- شربت تمشك براي بيماران مبتلا به سرخك و مخملك تجويز شده است. 20- شربت تمشك، مخلوط با آب براي رفع تب تجويز شده است



» نوروزخوانی در سوادکوه

 

 نوروزخوانان معمولا پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها می‌آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان، ترانه‌های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می‌دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می‌خواند، یک نفر ساز می‌زند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می‌گویند به در خانه‌های مردم می‌رود و می‌خواند
















































» آداب و رسوم سواد کوه(انتخاب همسر)

انتخاب همسر
در گذشته هاي دور به ندرت پسران حق انتخاب همسر آينده ي خود را داشتند و پدر و مادرها بودند كه در اين مورد تصميم مي گرٿتند البته آنان ابتدا تصميم خود را در مورد دختر مورد نظر با پسرشان در ميان مي گذاشتند و پسر حتي اگر مخالٿ بود در بسياري از مواقع به خاطر حجب و حيا مخالٿت خود را اظهار نمي داشت. اگر پدر و مادري به پسر پيشنهاد انتخاب همسر مي دادند(البته نه خودشان بلكه با ٿرستادن پيغام براي پسرشان) باز هم اتٿاق مي اٿتاد كه پسر همه ي اختيارات و انتخاب همسر را به پدر و مادرش واگذار مي كرد

گاهي اتٿاق مي اٿتاد كه پسري از سربازي مي آمد و مي ديد كه دختري را برايش نامزد كرده اند او هم با كمال ميل مي پذيرٿت. گاهي هم پسران به خاطر اهميت موضوع ترجيح مي دادند كه بزرگترهايشان مسؤوليت اين امر خطير به عهده بگيرند


كيجا اش يا دختر ديدن

پس از اينكه دختر مورد نظر انتخاب شد مادر پسر يا يكي از زنان اقوام كه تردست هم بود به بهانه اي به منزل دختر مي رٿت و چند ساعتي آن جا مي ماند

او خركات دختر را زير نظر مي گرٿت و بعد برمي گشت در صورت قطعي شدن تصميم زني را به عنوان "راٿع" و راه باز كن به نزد مادر دختر مي ٿرستادند. مادر دختر هم مي گٿت:"اختيار دختر دست پدرش است چند روز مهلت بدهيد تا با پدر دختر در ميان بگذارم". بعد از چند روز راٿع مراجعت مي كرد. اگر خانوده ي دختر مخالٿت مي كردند مادر دختر اظهار مي داشت:"اين آب از اين جوي نمي رود". و يا مي گٿت: "اين حرٿ را

همين جا بگذاريد زير ٿرش ". معني اش اين بود كه ما به شما دختر نمي دهيم . بزرگان قوم را به جان پدر دختر مي انداختند تا بالاخره جواب ((بله)) بگيرند و اگر مصر نبودند با اندكي دلتنگي و كدورت از خانواده دختر پي كار خود ميرٿتند .

خازندي يا خواستگاري

بعد از انجام كارهاي اوليه و مواٿقت خانوادهي دختر از طرٿ خانوادهي پسر شبي براي خازندي تعيين مي گرديد و اين موضوع از قبل به اطلاع پدر دختر مي رسيد. در شب خواستگاري پدر پسر چند نٿر ار بزرگان ٿاميل و يا ريش سٿيدان محل را دعوت مي نمود. معمولا شام را دز خانه پسر مي خوردند و بعد از شام به اتٿاق هم به منزل دختر مي رٿتند. پدر دختر هم به همين نسبت از بزرگان ٿاميل دعوت به عمل مي آورد و در خانه منتظر مهمانان بود.

بعد از ورود مهمانان و تعارٿات معمول صرٿ چاي و ميوه بزرگترين ٿرد ٿاميل داماد ته طور رسمي مساله خواستگاري را مطرح مي نمود. معمولا جمله را بسيار خاضعانه ادا مي نمود و مي گٿت: پسر ٿلاني را به ٿلامي خود قبول كنيد و يا آقاي ٿلاني (پدر داماد)از شما دس مره و يا قليون اوكر مي خواهد.

ٿاميل دختر براي گٿتن بله به يكديگر تعارٿ مي كردند و بالاخره پدر دختر بله را مي گٿت و همه ي حضار صلوات مي ٿرستادند و مادر دختر از همه با چاي شيرين پذيرايي مي نمود.



» اسامی روستاهای سوادکوه

استان شهرستان بخش شهر دهستان آبادی خانوار جمعیت


مازندران سوادکوه         ۱۷۹۱۸ ۶۶۴۳۰
مازندران سوادکوه شیرگاه       ۶۵۲۲ ۲۳۷۵۱
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه   ۲۸۲۶ ۱۰۳۹۶
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه ایوک ۲۱۴ ۸۹۳
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه بورخیل ۲۳۰ ۸۰۳
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه بازیرکلا ۲۴ ۸۴
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه حاجی‌کلا ۸۰ ۲۳۴
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه فرامرزکلا ۱۴۳ ۵۶۱
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه کتی لته ۱۲۸ ۴۴۰
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه منگل ۶۳ ۲۱۵
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه هتکه لو ۳۲ ۱۰۳
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه برنجستانک ۸۵ ۲۸۱
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه بشل ۱۵۰ ۵۶۷
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه مهدی‌آباد ۸۵ ۲۹۵
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه یاغکوه ۲۵ ۸۶
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه پادگان شهیدیونسی بختونکلا ۶ ۱۷
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه اهنگرکلا ۱۵۳ ۵۲۹
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه شیرجه کلا ۹۵ ۳۹۹
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه کلیج خیل ۴۱۷ ۱۵۲۶
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه نوآباد ۲۴ ۸۵
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه ناحیه صنعتی اسلام‌آباد ۱۷ ۶۲
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه ابدنگسر ۵۹ ۲۶۶
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه اندارکلی ۱۷۱ ۶۱۶
مازندران سوادکوه شیرگاه   شرق وغرب شیرگاه تپه سر ۱۹ ۷۶
مازندران سوادکوه شیرگاه  

نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:روستاهای, بخش سوادکوه ,تعداد خانوار , جمعیت , | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 22 فروردين 1391برچسب:جنگل شاه کلا لفور سوادکوه, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 21 فروردين 1391برچسب:آبشار پلنگ دره سوادکوه, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 20 فروردين 1391برچسب:آبشار سنگ نو بهشهر, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 19 فروردين 1391برچسب:سوادکوه در قاب تصویر, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 20 فروردين 1391برچسب:مجمویه عکس از طبیعت, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : شنبه 15 ارديبهشت 1391برچسب:عکس از طبیعت مازندران , | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:تمشک , میوه جنگلی تمشتون, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:نوروزخوانی , سوادکوه, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:آداب و رسوم سواد کوه(انتخاب همسر), | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مراسم عروسی در سوادکوه

مقدمات عروسي
هنگامي كه موعود عروسي نزديك مي شد خانواده ي داماد نزد پدر عروس مي رٿتند تا با كسب اطلاع از آمادگي آن ها و مواٿقت شان در مورد چگونگي برگزاري مراسم ازدواج به گٿت و گو بپردازند

خانواده ي عروس مخير بودند كه به هر دليل روز عروسي را عقب بيندازند. وقتي كه قرارانجام مراسم عروسي گذاشته شد پدر داماد بايد هزينه ي عروسي را تامين مي كرد و به ٿكر انجام اين مهم مي شد.

خرج بار

وسايلي بود كه از طرٿ خانواده داماد براي پذيرايي از مهمانان عروس به خانه آنان ٿرستاده مي شد. خرج بار شامل برنج و گوسٿند و كره و زعٿران و كشمش و نمك و زرد چوبه و ٿلٿل تا برٿ و صابون و حنا براي شب حنا بندان مي شد.




» بازخوانی کتیبه لاجیم

 

پيشگفتار:  از سده چهارم هجري بر پائي گور- برج هائي که کاربردي فراتر از يک بناي تدفيني صرف داشتند در ايران رواج يافت. اين گونه سازه ها که غالباً در نقاط مرتفع ساخته مي شدند به موازات نقش تدفيني خود از آن ها به عنوان ميل براي راهنمائي مسافرين و هم چنين از محوطه اطراف آن ها جهت دفن کاروانيان و اهالي استفاده مي شده است.
 
 در ظاهر اين بناها داراي سطح جانبي استوانه اي شکل با سقفي نيم مخروط قائم (180> c >90 ) و يا سهمي گون دوار (رو به پايين " آب ميريزد" ) هستند که غالباً کتيبه اي حلقوي به خط کوفي و ندرتاً پهلوي بر پيشاني آن ها نقش بستهو مضمون آن در غالب موارد عبارت است از: آيات و جملات دعائي به همراه نام و القاب متوفي و هم چنين عباراتي که جايگاه اجتماعي او را مشخص مي کند، تلفيقي از آنچه که بود به همراه آن چنان که تمايل داشت ديده شود که کاملا منطبق با فضاي فئوداليزم حاکم بر زمان ساخت اين گونه بناهاست.

» آيا دوباره غريو پر طنين ببر مازندران را خواهيم شنيد؟

 

آيا دوباره غريو پر طنين ببر مازندران را خواهيم شنيد؟
دو سال پيش, يعنی سال 1384 صحبت اين بود که به شکارچيان خارجی پروانه شكار پلنگ صادر گردد . ببر مازندزان را از دست داديم و حال نوبت پلنگ ايرانی رسيده. يک رويداد محيط زيستی را تعريف ميکنم شايدپندآموز باشد

بوميان ساکن ساحل درياچه ای در يک کشور آفريقايی صدها سال, نسل اندر نسل عمدتا از طريق ماهيگيری زندگی شان را ميگذراندند. درياچه مزبورچند هفته ای در سال به استراحتگاه بين راه مرغان دريايی مهاجر تبديل ميشد. از نيمه دوم قرن گذشته ميلادی درياچه به يک مکان توريستی تبديل شد. برای ساختن هتل و رستوران و... مرداب ها و نيزارهای بسياری خشک و درختان بسياری قطع گرديد. توريستهای زيادی از سراسردنيا به آنجا می آمدند,بويژه در چند هفته ای که پرندگان آنجا اتراق ميکردند. همه راضی بودند, توريستها, صاحبان هتلها و رستورانها و همچنين ساکنان بومی که علاوه بر درآمد ناشی از ماهيگيری پولی هم از طريق کار در اين هتلها و رستورانها نصيب شان ميشد. چند سالی همه چيز به خوبی گذشت, اما, به تدريج هر ساله از شمار پرندگانی که در درياچه و اطرافش اتراق ميکردند کم ميشد, و تعداد توريستها همچنين, چند سالی گذشت و شمار پرندگان به تعداد بسيار ناچيزی و شمار توريستها به صفر رسيد. اماکن توريستی بسته شدند و بوميان ماندند و کار ماهيگيری. دو سه سالی گذشت. به تدريج از شمار ماهيان هم کاسته ميشد و بسياری از بوميان برای امرار معاش مجبوربه مهاجرت و ترک زادگاه خود شدند. بعد ازهجوم مردم به شهرها, دولت گروهی کارشناس خارجی را در جستجوی علل اين مهاجرت گروهی به محل فرستاد. نتيجه تحقيقات و بررسی اين گروه اين بود: با خشک کردن مرداب ها و نهرها و بريدن درختان اطراف درياچه وهمچنين مزاحمت های توريستها و... پرندگان که از محيط طبيعی برای تغذيه و استراحت محروم شده بودند. مسير خود را عوض کرده و استراحتگاه ديگری در جايی ديگر پيدا کردند. باناپديد شدن پرندگان, غذای اصلی ماهيهای درياچه که نوعی از گياه يا جلبک دريايی که برای رشد و نمو به فضله پرندگان وابسته است نيز از بين رفت. در نتيجه از شمار ماهيها منبع اصلی درآمد بوميان هم کاسته شد. آيا اميدی به بازگشت پرندگان هست؟ بعيد به نطر ميرسد. چون در بيشتر کشورهای اروپايی و حتی اسرائيل سالهاست که با تخصيص بودجه های کلان روی پروژه هايی چون بهبود سازی درياچه های اتراقگاه و همچنين ايجاد استراحتگاههای بين راه مصنوعی برای پرندگان مهاجرنه تنها شمار پرندگان خود را حفظ ميکنند, بلکه حتی در جاههايی موفق شدند بطور مصنوعی مسير پرواز پرندگان را عوض کرده و به محل مورد نظر خودشان هدايت کنند.
سرگذشت مرداب ها, نيزارها, نهرها, درختان, پرندگان, جلبکها, ماهيان و مردمان ساکن ساحل اين درياچه آفريقايی, يادآور بستگی و وابستگی همه موجودات زنده و حتی بيجان طبيعت است که در يک هارمونی طبيعی ميليونها سال با هم بسر بردند. و در عين حال هشداری است به ما که بهره برداری نا بجا و سود جويی از عناصر طبيعت و شکستن اين هارمونی چه عواقبی را گريبانگير همه خواهد کرد
ببر مازندران شباهت زيادی با ببر بنگالی دارد با اين تفاوت که تعداد نوارهای دور بدنش بيشتر و نازکتر و رنگ پهلو ها پر رنگتر از ببر بنگالی ميباشد. اين "گربه" بزرگ و زيبای ايرانی بيش از 40 سال است که به احتمال نزديک به يقين نسلش در ايران منقرض شده است. گرچه هر از چند گاه خبر برخورد با ببردر بيشه های مازندران در بين ساکنان برخی روستاهای آن خطه اميدی را در دلها زنده ميکند, افسوس که هيچ رد , اثر يا نشانی که دال بر مستند بودن اين خبرها باشد بدست نيامده و متاسفانه اين نوع اخبار را ميتوان تنها بعنوان خطای ديد و يا شايعه تلقی کرد. زنده ياد کريم کشاورز در کتاب تاريخ گيلان وقتی ددان موجود در شمال را برمی شمارد ببر هم جزو آنهاست. و کتاب فوق در سال 1347 خورشيدی به چاپ رسيده است. يعنی 40 سال پيش هنوز ببر در جنگلهای شمال ايران وجود داشت, و يا اينکه تازه منقرض شده و کسی از اين فاجعه محيط زيستی با خبر نبوده. درباره آخرين ببرهای مازندران که ديده شده دو روايت وجود دارد که هر دو غم انگيز است, اولی ببری است که در 10 کيلومتری کلاله در سال 1332 توسط شکارچی حرفه ای سروان احمد هنرور کشته شد. احمد ميرزاده, شاعر و نويسنده نوجوانان, در کتابی به نام " ببرها هنوز نعره مى كشند" درباره اين ماجرا نوشته است. و دومی در سال 1338 ببری با رنگ حنايی مايل به قرمز با خطوط پهن سياه‌رنگ در ارتفاعات جنگلی شمال ايران توسط يک شكارچی محلی کشته شد.
افزايش جمعيت, توسعه زمينهای کشاورزی به بهای خشک کردن و نابودی مرداب ها و نيزارها, شکار بی رويه آهو, گوزن , خرگوش و گراز(طعمه های اصلی ببر) و در نتيجه کاهش شمارآنها , کشتن ببر توسط شکارچيان حرفه ای و همچنين روستائيان بخاطر حفاظت از دامهای اهلی, قطع بی رويه درختان توسط شرکتهای چوب بری, عدم کارآيی ادارات جنگلبانی و گاها همکاری مسئولان اين ادارات با بزهکاران محيط زيستی بصورت گرفتن رشوه و... عوامل اصلی نابودی ببر مازندران ميباشند.
آيا دوباره غريو پر طنين ببر مازندران را خواهيم شنيد؟ شايد روستائيان واقعا اين سلطان جنگلهای شمال را ديده اند, سلطانی که از شرم ناتوانی در حفظ ملک خويش به پرت ترين گوشه های جنگل پناه برده است. اما آنچه که در دسترس هست (البته در ايران) از حد چند تا عکس و نقاشی تجاوز نميکند. اما در خارج از ايران (همانند آثار فرهنگی و تاريخی و دفينه های ماندگار از دوران باستان ما که سالهاست به موزه های انگليس, فرانسه, آمريکا , اسرائيل و روسيه سرازير شده و کماکان ميشود) نه تنها عکس و نقاشی و پوست, بلکه خوشبختانه نمونه های زنده ببر مازندران هم نگهداری ميشود. به روايت مازند نومه در باغ وحش‌های شهر "اكسبورگ" آلمان و كاليفرنيای آمريكا چندين ببر ايرانی با قيد زيست بوم اين جانور وجود دارد, به علاوه در دفتر اطلاعات باغ وحش كاليفرنيا در قسمت ببرهای تانگای هند و مازندران كه هر يك جداگانه نگه‌داری مي‌شوند اين مضمون به چشم مي‌خورد:"پنج ببر مازندران از اعقاب ببرهايی است كه در زمان قاجار به آمريكا آورده شده است". احتمالا اين ببرها در زمان ناصرالدين شاه به اروپا و آمريکا فرستاده شدند. چون ناصرالدين شاه برای تفنن باغ وحشی در بخشى از قصر دوشان تپه ساخت که در آن مجموعه‌اى از حيوانات و از جمله تعدادى ببر مازندران نگهدارى ميشد.
دربيست سال اخير در بسياری از کشورها توانستند با پروژه هايی بعضی حيوانات را که در معرض انقراض بودند نجات دهند, و حتی در مواردی حيواناتی را که در محيط طبيعی خو منقرض شده و فقط نمونه هايی در باغ وحش ها موجود بود را به محيط طبيعی و آزاد خودشان برگردانده ونتيجه موفقيت آميز هم بود. چرا ببر مازندران نه؟ ميدانم که آرزويی دست نيافتنی است. وقتی که قطع درختان توسط شرکتهای چوب بری, خشکاندن مرداب ها, شکار بی رويه, آلودن محيط با فاضلاب کارخانه هاو...ادامه دارد, بيشتربايد نگران آنهايی باشيم که ميدانيم هنوز درجنگلهای شمال زندگی ميکنند ولی خطر آنها را هم تهديد ميکند و هشدار که اينان هم اگر نجنبيم دچار سرنوشتی مشابه ببرمازندران خواهند شد: بز کوهی, پلنگ, خارپشت, خرس, خرگوش, روباه, سمور, سنجاب, شغال, قوچ, گراز, گربه وحشی, گرگ, گوزن و همچنين شماری از آبزيان .


» اقدام برای ثبت جهانی پل ورسک

 

وي با بيان اين كه مهندسان آلماني و دانماركي عمر اين پل را70 تا 75 سال تخمين زده‌اند كه اين زمان در سال گذشته به پايان رسيده است، گفت: طي بازديد فني كه مسئولان و مهندسان سازنده پل از اين پل داشته‌اند به دليل شرايط بسيار مطلوب اين پل در نگهداري، اين پل طول عمر بيشتر از 10 سال ديگر را نيز خواهد داشت.

مديركل راه‌آهن شمال خاطرنشان كرد: از جمله اقداماتي كه براي حفظ اين بناي تاريخي انجام مي‌شود تعويض سه ساله زيرسازي‌هاي اين پل، برداشت هر ساله گلولاي، تعمير و تعويض سه‌ماهه روسازي‌ها و رنگ‌آميزي است.
ظهورپرواز تصريح كرد: اين پل در سال 1356 به عنوان آثار ملي به ثبت رسيده و مسئولان ميراث فرهنگي به دنبال ثبت جهاني اين پل نيز هستند.




» ضرب المثل های مازندرانی

پنج شنبه نون و خِرما دَر کامبي تا اَمِه مِردِه جِه بَرِسِه: پنجشنبه نان و خرما بيرون مي‌‌دهيم تا ثوابش به مرده ما برسد.

چايي دِلِه دار دَرِه مِهمون قد بِلِند اِنِه: روي چايي ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند مي‌آيد.

خوي بد بدي صدقه دَر هاکِن تا بدي اون خو بر طرف بَوشِه: خواب بد ديدي صدقه بده تا بدي آن خواب بر طرف شود.

سگ سر او نَشِند تِه دَست گِند موک زَندِه: روي سگ آب نريز دستت زگيل مي‌‌زند.

شو بي وقت نونه جارو بَزوئن فرشته ملائکه رِه شِه سِرِه جا بيرون کاندي: شب بي موقع نبايد جارو بزني چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بيرون مي‌‌کني.

گرم تندير سَره دَپوشي تِه وِسِه حادثه پيش اِنِه: سر تنور گرم را بپوشاني براي تو حادثه پيش مي‌آيد.

نِمِک رِه نِشِند بِنِه بِه خاطر اين که حضرت زهرا چشم  اُو هَستِه: نمک را زمين نريز به خاطر اين که آب چشم حضرت زهرا است.

وِشنا رِه خورِش نَوِنِه خوره بالش نَوِنِه: آدم گرسنه اهميتي به خورشت غذا نمي‌دهد ادم خواب الود اهميتي به بالشت نميدهد.

عاروس رقص بلد نيه گِنِه بِنِه تپه چاله دارنِه: عروس رقص بلد نيست ميگويد زمين تپه چاله دارد يا ( هموارنيست).

دست که نِمِک نِدارنِه بِل ساتور بِن: دست که نمک ندارد بايد آنرا زير ساتور گذاشت.

اُو که سَرِ جا بُگذِرِه چِه يِک وَجه چِه صد وَجه: آب که از سر گذشت چه يک وجب چه صد وجب.

شاه که سيره خوانِه چِکِنِه زير دَستون وِشنائي بَميرن:شاه که سير باشه ميخواهد چکند که زيردستها گرسنه اند.

شاه شاخ دار بِخاستِه ليسِک هم راه دَکِتِه: شاه خواستار حيوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد.

آدِم دِل خِش بُوئِه خِنِه كِلي پِشت بُوئِه: دل آدم خوش باشد خانه آدم پشت لانه مرغ داني باشد(اگر آدم دل خوشي داشته باشد زندگي در جاهاي كوچك و فقيرانه نيز قابل تحمل است).

آدِم بي مارو خاخِر تونِّه دَوِّه بي همسايه نَتوندِه: انسان بدون خواهر و مادر مي تواند زندگي كند اما بدون داشتن همسايه خوب زندگي مشكل است.

آسِمون وِنِه لا هَسِّه زمين وِنِه زير اَنداز: آسمون برايش لحاف است و زمين برايش زير انداز.

آدِم عَجول يا چاه كَفِنِه يا چِلّو: انساني كه در كارهايش رفتار عجولانه داشته باشد به مقصد نمي رسد.

اسب هَديئِه خَر بَئيتِه خِشالي پَر بَئيتِه: اسب خودش را داد و به جايش خري گرفت و از خوشحالي هم به هوا مي پريد(كسي كه چيز با ارزشي را بدهد و در ازايش چيز بي ارزشي را بگيرد و خوشحال هم باشد!).

اَنِّه مَر بَخِردِه تا اَفي بَيِِّه: آنقدر مار خورد تا افعي شد(شخصي كه به واسطه انجام كار خلاف زياد به صورت يك خلاف كار حرفه اي در آمده باشد).

آخر ماسّه بَشِنّيه: آخر ماست را ريخت(سر آخر نتوانست كارش را تمام كند).

اَتّا دَرزِن شِه خِدّ بَزِن اَتّا گالوج اتّي رِه: يك سوزن به خود بزن يك جوال دوز به ديگران.

اسب پيغوم پِ جو نَخِرنِه: با پيام فرستادن براي اسب اسب جو نمي خورد.

اَتّا پيلكا ماس چَنِّه راغون دارنِه: يك كاسه ماست چقدر روغن دارد.

آش كه جا دَكردِ بوئِه همه وَر اَنگوس زَنِّنِه: آش آماده اگر در ظرفي ريخته شود ازهمه طرف به آن انگشت مي زنند(اگر دختري خود را بزك كند همه چشمها را به دنبال خود دارد).

اِمسالِه ميچكا خوانِه پارسالِه ميچكا رِه جيك جيك باد هَدِه: بچه گنجشك امساله مي خواهد به گنجشك بزرگتر از خودش آواز خواندن ياد بدهد.

او به امام ندنه تش به يزيد: آب به امام نمدهد ونيز آتش به يزيد هم نميدهد.

اَتّا شِفتِه اَتّا محلِّ وَسِّه: يك ديوانه براي( بهم ريختن) يك محل كافي است.

آش لوه سر مِزِّه دارنِه زن نومِزِّه سَر: خوردن آش سر ديگ مزه دارد و زن هم در دوران نامزدي جذابيت بيشتري دارد.

بَپتِه خَربِزه شال نَصيب بونِه: خربزه رسيده نصيب شغال مي شود(چيزخوبي نصيب كسي شده كه لياقتش را نداشته است).


بينج پِ وَرمِز او خِرنِه: كنار برنج، علف هم آب ميخورد(كسي كه با چسبانيدن خود به بزرگي براي خودش شهرتي به هم بزندوبه اين طريق امرار معاش كند).

بِنِه بَخِردِه آدِم دارِّ وِجِنِه: آدم زمين خورده درخت را از ريشه ميكند.

بامشي رِه گِتِنِه تِه زور دِوائِه وِنِه سَر خاك دَشِنِّيه: به گربه گفتند كه ادرار تو دارو است گربه روي ادرار خود را با خاك پوشانيد(اگر از آدم بد ذات چيز را بخواهي هرچند در توان او باشد از تو دريغ مي كند).

باجا باجا رِه بَد دارنِه زن پِر هر دِتا رِه: با جناق از با جناق بدش مي آيد و پدر زن از هردو.

بِرمِه كِنِّه نون نَدِنِه: گريه ميكند ولي نان نميدهد(كسي كه براي افرا د فقير دلسوزي ميكند ولي حاضر به كمك به آنها نيست).

بِرار كِه فَقيره هَفت پِشت غير: برادرش اگر فقير باشد مي گويد نسبتي با من ندارد.

بوردِه اَبروي بِنِّه رَج هَكِنِه بَزوئِه چِشِّه كور هَكِردِه: رفت زير ابرو را درست كند زد چشمش را هم كور كرد(كسي كه ميخواهد نقصي را بر طرف كند اما بيشتر خرابي به بار آورد).

پيش دَكِتي پِشتِ سَر رِه هَم هارِش: جلو كه افتادي به پشت سرت نيز نگاهي بنداز(اگر به مال و مقامي رسيدي به افراد زير دست خود نيز گوشه چشمي داشته باش).

پلا احمدِشه فاتح ممدِ: پلوي احمد را مي خوري وبراي محمد فاتحه مي خواني!(از كسي كه به تو نيكي كرد تشكر نميكني ولي از ديگري تشكر مي كني).

پر كنگِ شلوار خشتك نِدارنِه وچه باد كنّه: شلوار پدرش كهنه و پاره است بچه اش تكبر مي كند!(فرزندي كه پدرش فقير باشد ولي با اين حال افاده داشته باشد).

پسته بي مغز دِهون واز هَكِنِه رسوا بونِه: هنگامي كه پسته دهان بسته بدون مغز را باز كني رسوا مي شود(كسي كه نسنجيده سخني بگويد و خود را رسوا نمايد).

پشيل كد خدا بَئيِه: پشيل (نوعي خزنده كوچك كه مثل كرم زمين را سوراخ ميكند ) كدخدا شد(فرد بي تجربه و بي لياقتي به پست مهمي رسيد).

پز عالي جيف خالي: افاده زياد با جيب خالي(كسي كه آه در بساط نداشته باشد ولي اهل تكبر و افاده باشد).

پتك پِتك زنّه راه شونه: با ناز و كرشمه راه مي رود.

تِه تَش مِرِه گَرم نَكِردِ تِه دي مِرِه كور هَكِردِه: آتش تو ما گرم نكرد كه هيچ ! دودش چشم ما را كور كرد(كسي كه بخواهد كمكي بكند اما ضرر زيادي برساند).

تِه بَوّي گل دسته همه گِنِنِه هَسِّه: تو كه بگويي گل دسته همه مي گويند درست است(خانم هايي كه از شوهرانشان مي خواهند احترام آنها را داشته باشند تا ديگران هم از شوهرانشان تبعيت كنند).

تيم جار خِس همه شو پادشاه رِه خو ويندِنِه: كسي كه كنار خزانه برنج ميخوابد خواب پادشاه شدن خود را مي بيند(فردي كه با داشتن مال اندكي آرزوهاي بزرگي را در سر بپروراند).

تا تِه دار دارنِه ولك تِه سِلام دارنِه عَلِك: تا هنگامي كه درخت تو ميوه دارد به سلام تو جواب مي دهند(تا موقعي كه صاحب ثروت هستي به تو احترام مي گزارند).

تو كه راغون نِداشتي وينگوم چِه كاشتي: تو كه روغن نداشتي چرا بادمجان (كه روغن زيادي براي سرخ شدن ميخواهد) كاشتي؟

تَش سَرِ تَش بِشتِه: روي آتيش آتيش گذاشت(هنگامي كه دو خبر بد را پشت سر هم به يك نفر بدهند).

تِرشِ اِنار شيره نَئؤنِه: انار ترش شيرين نمي شود(كسي كه به زور و حيله بخواهد خودش را در دل مردم جاي دهد).

                           



» نژاد مردم مازنداران به کجا شباهت بیشتری دارد؟

گزارشی از سوی پژوهشگران دپارتمان ژنتیک انستیتو ماکس پلانک آلمان با برخورداری ازهمکاری دو پژوهشگر ایرانی ، در سوم آوریل 2006  ، منتشرگردید. در این مقاله ،اطلاعات ژنتیک مردم مازندران وگیلان ، با دیگر مردمان ایران ، مثل ساکنین تهران مقایسه شد .  در عین حال این اطلاعات با داده های ژنتیکی مردمان جنوب قفقاز(مردمان ارمنستان و گرجستان و جمهوری آذربایجان)هم مقایسه گردید . معلوم شد به لحاظ شاخص ژنتیکی  mtDNA  ،یعنی شاخصی که انحصاراً از طريق مادر به فرزند می رسد، مردم مازندران و گیلان با ایرانیان درون حوزه جغرافیایی خود شباهتی نزدیک دارند . ولی برخلاف انتظار ،به لحاظ کروموزوم  وای.( Y chromosome) که انحصاراً از طريق  پدر به فرزندان ذكور مي رسد، همان مردم ، یعنی مردم گیلان و مازندران شباهتی نزدیک به مردم جنوب قفقاز دارند . همان پژوهشگران، در نتایج تحقیقات خود براین ادعا صحه می گذارند ، که اجداد مازندرانیان و گیلانیان مردمانی مهاجر از جنوب قفقازند3 .       شباهت های ژنتیک اعلام شده از سوی پژوهشگران در مورد مردم جنوب قفقاز، با مردمان گیلانی و مازندرانی را، می توان پذیرفت ، ولی روشن نیست آن ها بر اساس کدام اطلاعات، مهاجرت را لزوماً از جنوب قفقاز به سوی مازندران و گیلان تصور کرده اند . آیا نمی توان  حدس زد که بر خلاف تصور آن ها ، مهاجرت از مازندران و گیلان به جنوب قفقاز صورت گرفته است؟ به وِیژه آن که یافته های نگارنده5 در زمینه تاریخ شفاهی مردم مازندران ، همین را تایید می کند . یافته ها حاکی است که درعصرسلطه یونانیان بر ایران، اجداد آریایی مردم مازندران از شمال هند به مازندران کوچیدند و چنین بر میآید که ادامه مهاجرت از مازندران و گیلان به جنوب قفقاز صورت گرفته است . البته ما دراین نوشتار به نزدیکی نژادی مردم شمال هند با مردم اروپا و قفقاز اشاره خواهیم داشت.  پیش ازآن که به بحث ادامه دهیم،  برگردان خلاصه مقاله ، که از سوی موسسه ماکس پلانک در مجله کارنت بیولوژی Current Biology))، چهارم آوریل 2006 منتشر گردید را، در اینجا مرور می کنیم :

-     (( گیلانیان و مازندرانیان  مردمان ساکن در سواحل جنوبی دریای مازندرانند . آن ها به زبان گیلکی و مازندرانی تکلم می کنند .گفته می شود که زبان این مردم  به مجموعه زبان های ایرانی متعلق است و در یک تقسیم بندی به شاخه شمال غربی  این مجموعه تعلق دارد . نیز گفته می شود که اجداد مردم گیلان و مازندران ، مهاجرینی از ناحیه قفقاز بوده اند که جایگزین ساکنان قبل از خود شده اند و  نشانه هایی وجود دارد که از حیث علائم زبانی این  سناریو را تایید می کند . به این معنی که گیلکی و مازندرانی ، و نه دیگر زبان های ایرانی ، به وضوح دارای نشانه هایی مشترک با زبان های قفقازی اند . در این  تحقیق وضعیت ام. تی . دی . ان . ای mtDNA  و  تغییرات کروموزوم وای. Y chromosome متعلق به گیلانیان و مازندرانیان مورد بر رسی قرارگرفت. در بر رسی مشاهده  گردید که بر مبنای شاخص ام. تی . دی . ان . ای mtDNA HV1  ،  گیلانیان و مازندرانیان به مردمان حوزه جغرافیایی و زبانی  خود ، یعنی دیگر اقوام ایرانی شباهتی نزدیک دارند. اما بر خلاف انتظار، بر مبنای کروموزوم وای.  Y chromosome نزدیک ترین شباهت گیلانیان و مازندرانیان متعلق به  مردمان قفقاز جنوبی است . برای توضیح این اختلاف باید گفت که منشا قفقازی مهاجرین آمده به مازندران و گیلان و نیز به دنبال آن ازدواج مردان مهاجر، با زنان متعلق به قبائل اطراف (ایرانی ها)، منجر به شکل گیری این وضعیت شده است . به عبارتی دیگر امکان دارد که ورود زنان، و نه مردان، یعنی ماندن پسران نزد خانواده (patrilocality ) ، مسبب این وضع  شده است . با در نظر داشتن این مطلب که هم  ِام. تِی . ِدی . ِان . ِای mtDNA و هم زبان Language به توسط مادر انتقال می یابد ، با ورود زنان متعلق به طوایف ایرانی از طریق ازدواج ، شاخص ژنتیکی ِام. تِی . دِی . ِان . ِای mtDNA و زبان مردم آمده از قفقاز ، به گونه یی ملازم با یکدیگر تغییر یافته اند . بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش ، معلوم می شود که موضوع تغییر  ِام. ِتی . ِدی . ِان . ِای mtDNA و ملازمت آن با  تغییر زبان ، موضوع با اهمیتی است که بیشتر از پیش باید به آن توجه شود . ))

مقاله ای دیگر در سال 2003  (سه سال قبل از انتشار مقاله  پیشین) به توسط همان تیم پژوهشی منتشر گردید3 ، در بدو امر آن ها متوجه نزدیکی چشمگیر ژنتیکی مردم ارمنی با مردم جمهوری آذربایجان می شوند و این بر خلاف انتظارشان بود ،چراکه مردم ارمنستان زبانشان ارمنی است و یکی از زبان های هند و اروپایی است و مردم آذربایجان  زبانشان ترکی است  و این یک زبان آلتایی است . پژوهشگران سپس به نزدیکی نژادی مردم جنوب قفقاز با اروپاییان توجه می  کنند و در ادامه تحقیقات هم ،آن ها به  نزدیکی چشمگیر ژنتیک مردم جنوب قفقاز با مردم غرب آسیا ، به ویژه اقوام ایرانی پی می برند .
 مشاهده می شود با نگاه وسیعتر از لحاظ جغرافیایی، نتایج کار هم متفاوت می شود . مقاله ای که برگردان خلاصه آن را  پیش تر آورده ایم ، در واقع محصول نگاه وسیع  پژوهشگران ژنتیک موسسه ماکس پلانک آلمان، به اقوام ساکن در منطقه است . نگارنده بعید نمی داند که آن ها با نگاه وسیع تر ، در آینده به نتایج بازهم متفاوت و یاکامل تری دست پیدا کنند .      

    همانطورکه گفته آمد، احتمالی که درمقاله اخیرنادیده گرفته شد، مهاجرت تاریخی یک قوم پیشرفته در امرکشاورزی، ابتدا به مازندران و گیلان است و سپس به نواحی جنوبی کوه های قفقاز که احتمالاً  گسترش تدریجی حضور آن ها در منطقه ، از سمت شرق به غرب بوده است . بر اساس یافته های نگارنده، این مردم آریایی از میان مردم شمال هند و از دامنه های جنوب هیمالیا و از حوزه رود گنگ، یعنی از پرجمعیت ترین ناحیه جهان6آن روز آمده اند . آن ها در سده های واپسین قبل از میلاد به مازندران و طبرستان و احتمالاً به مناطقی واقع در غرب مازندران مهاجرت نمودند. مهاجرت آن ها قریب یک هزار سال پس از مهاجرت معروف آریاییان از شمال دریای مازندران وآمدن آن ها به ایران و هند روی داده است .  یعنی همزمان با دوران تسلط سلوکیان بر ایران و آغاز کار اشکانیان و شاید تا مدت ها نیز ادامه داشته است.

 از قرائن پیدا است که با سلطه یونانیان بر ایران، مردمانی از اقوام مختلف در مناطق مختلف ایران جا به جا شدند و نوعی ایالت های فدرالی که بعد ها ملوک الطوایفی نام گرفت تاسیس  گردید . این از روش های مشخص کشورداری یونانیان ، در متصرفات ایرانی شان بود که بعد ها در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت . آن ها طی دو یا سه قرن دولت شهر های زیادی که ساکنان آن عمدتاً مهاجرین کشاورز یونانی بودند ، در فلات ایران بنیاد گذاشتند . بسیار محتمل است که آن ها جهت برخورداری از فنون کشاورزی و دامداری و آبیاری پیشرفته که مردم شمال هـنـد صاحب آن بوده اند و نیز استفاده از مهارت بازرگانان آن دیار دست به کار شدند و اقلیم سواحل جنوبی دریای مازندران و دامنه های کوهستانی مشرف به  آنجا را به این کار اختصاص می دهند . آن ها از همان ابتدا از روابط صمیمانه و خویشاوندی نزدیک سلوکوس فاتح ، بزرگترین سردار اسکندر که فرمانروای وقت ایران شد، با امپراطور هــنــد ، بهره فراوان می برند .

 اقلیم سواحل جنوبی دریای مازندران و دامنه های کوهستانی مشرف به آن جا ،اگر چه به نسبت کوچک، ولی دارای شباهت زیاد به اقلیم اطراف گنگ و ایالت بزرگ اتار پرادش و دامنه های هیمالیا در شمال هند است. شاید از این رو،  یونانیان ازاسکان دهقانان و بازرگانان با مهارت هندو در صفحات شمالی ایران استقبال و از آن پشتیبانی  می کنند و برای کسب رضایت آنان نیز ،سنت های اجتماعی هندوان را در محدوده موطن جدید آنان محترم می شمارند و اقوام تـُنُک جمعیت و عقب مانده بومی(مانند مارد ها ) را وادار به خروج از منطقه می کنند . واقعیت هایی که نگارنده در نوشته های منتشر شده به آن پرداخته است ، در حقیقت بازگو کننده  همین رویداد تاریخی است4 .

  از سویی دیگر همانطور که پیش تر متذکر شده ایم گزارش دانشمندان و پژوهشگران ژنتیک در موسسات مختلف علمی درکشور هـنـد  نشان می دهد که مردمان  شمال هـنـد دارای شباهت نزدیک ژنتیک با مردم اروپایی اند. در یکی از این گزارشات8 فاصله ژنتیکی کاست های برتر مردم اتارپرادش یعنی بخش مرکزی شمال هند ، نسبت به  نژاد قفقازی یا اروپایی با رقم          0.0119 =   st f   بیان شده است . این رقم حاکی از شباهت نزدیک ژنتیکی است . در متن گزارشی که از سوی موسسه ماکس پلانک منتشر گردید1 فاصله  ژنتیک مردم قفقاز جنوبی با مردم اروپای غربی هم با رقم  0.019=st   fبیان شده است. این رقم نیز مشابه رقم قبلی ،  معرف  قرابت ژنتیک مردم متعلق به قفقازجنوبی با  نژاد اروپایی است .
موضوعات زیرنکاتی است که  مهاجرت در گذشته را، از دامنه های جنوب هیمالیا و اطراف رود گنگ به منطقه ، بسیار محتمل نشان می دهد :

- 1واژه ها واصطلاحات مشترک فراوان ،خاصه بین زبان مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ، به همراه شواهدی دیگر در ارتباط با تاریخ شفاهی مردم مازندران، موجود است . آن هااطلاعات مهمی را شامل می شوند .  بر مبنای همین اطلاعات
نگارنده مطالبی را در قالب کتاب و مقالاتی متعدد مطرح نموده است5 .

-2     رسومات کشاورزی ، رسم و سنت پرورش گاو مازندرانی  در منطقه  ،که هنوز به چشم می خورد، از جمله نکات مهم است . مطابقت گاو مازندرانی با گاو سنتی پون ور( ponwar ) در شمال هند ( در منطقه اتارپرادش ناحیه پیلی بیت) و رواج اصطلاحات مشترک از قبیل نام بعضی درختان وبعضی محصولات مهم کشاورزی مانند مرکبات و نیشکر در مازندران و شمال هند، شواهدی مهم را برای معرفی ریشه های تاریخی و فرهنگی مردم منطقه مازندران و گیلان در اختیارمان می گذارد . گزارشی به قلم نگارنده راجع به گاو پون ور و مطابقت آن با گاو مازندرانی، جهت درج در گیلان نامه شماره 7 منظور شده است .

- 3    منطقه فرشوادگر شامل طبرستان و مازندران و گیلان و آذربایجان ( بخش مهمی از قفقاز جنوبی) و ری و قومش بوده است . فرشوادگر در تاریخ ایران و در دوران اشکانیان و ساسانیان حائز اهمیت است .تاریخ جنوب قفقاز و به طور اخص شرح تاریخ ارمنستان باستان و نفوذ چشمگیر زبان پهلوی در زبان ارمنی از جمله مطالبی است که در توجیه نزدیکی نژادی و فرهنگی مازندرانیان و گیلانیان با مردم جنوب قفقاز،می تواند سودمند باشد . می دانیم منطقه تاریخی فرشوادگر یا پتشخوارگر پس از ظهور اشکانیان و تا قرن ها پس از سقوط آنها به مثابه یک واحد ایالتی ، مستقل و یا خود مختار ،حضور جدی در تاریخ امپراطوری ایران قبل از اسلام داشته است. باید یادآور شد که زمانی طولانی، طبرستان پاره اصلی فرشوادگر بوده است .



» آرامگاه اخوت، آرامگاه کارگران راه آهن سوادکوه

 

 

بنای یاد بودی است که در دوآب راستوپی و در حاشیه جاده سوادکوه ساخته شده و یاد آور کشته شدن عده‌ای از کارگران راه آهن سوادکوه می‌باشد. محوطه بنای یاد بود با دیوار سیمانی روکش دار محصور شده و در ضلع شرقی محوطه یک میل سیمانی بنا گردیده که بر روی آن یک سنگ تیره رنگ نصب شده.

 

 

 

 

 

 

 

 

اما اکنون اینبنای یاد بودی است که در دوآب راستوپی و در حاشیه جاده سوادکوه ساخته شده و یاد آور کشته شدن عده‌ای از کارگران راه آهن سوادکوه می‌باشد. محوطه بنای یاد بود با دیوار سیمانی روکش دار محصور شده و در ضلع شرقی محوطه یک میل سیمانی بنا گردیده که بر روی آن یک سنگ تیره رنگ نصب شده.

اما اکنون این بنا در معرض خطر قرار دارد و  فاصله اش با جاده کمتر از 2 متر است که مطمئنا بسیار آسیب پذیر شده .

این آرامگاه در سالهای پیش نیز به داخلش تعرض شده بود و گروهی این بنا تاریخی را با بیلبورد تبلیغاتی اشتباه گرفته اند که جای تاسف دارد.

امید است که مسئولان محلی که بارها نشان داده اند که دلشان بیشتر با فرهنگ و پر افتخار سوادکوه می سوزد جلوی هر گونه دست اندازی احتمالی را گرفته و از اثار تاریخی و باستانی این منطقه به درستی حفاظت کنند.بنا در معرض خطر قرار دارد و  فاصله اش با جاده کمتر از 2 متر است که مطمئنا بسیار آسیب پذیر شده .

این آرامگاه در سالهای پیش نیز به داخلش تعرض شده بود و گروهی این بنا تاریخی را با بیلبورد تبلیغاتی اشتباه گرفته اند که جای تاسف دارد.

امید است که مسئولان محلی که بارها نشان داده اند که دلشان بیشتر با فرهنگ و پر افتخار سوادکوه می سوزد جلوی هر گونه دست اندازی احتمالی را گرفته و از اثار تاریخی و باستانی این منطقه به درستی حفاظت کنند



» اقلیم مازندران

 

 هوا ياوضعيت جوي شرايط موقت وضعيتي كه براي مدتي كوتاه دريك مكان معين غالب ميگرددكه ميانگين اين وضعيت جوي دردراز مدت رايك اقليم مینماید ،طبق تعريف فرهنگ بين المللي هواشناسي تعريف اقليم عبارت است از تغير مجموعه شرايط جوي كه بوسيله كيفيت وتكامل وضع هوامنطقه معيني  مشخص ميگردد . به هرحال اقليم يك منطقه مرتب دستخوش حوادث غير متعرقبه ازقبيل سيل، زلزله،انفجاريا يك جنگ فرسايشي مي باشد.

تعريف عناصر اقليمي: هريك از شرايط جوي كه بتهم حالت فيزيكي وضع جوي ويا اقليم منطقه معين رابراي لحظه بخصوصي يادوره اي اززمان معين مشخص مي كند .

اقليم شمال ايران در حقيقت يک اقليم مديترانه اي است که داراي آب و هواي معتدل و مرطوب است. ميزان بارش سالانه بطور متوسط ‌١٠٠٠ ميلي متر است که بيشترين آن در قسمت هاي غربي و کمترين آن د ر نواحي شرقي است. درجه حرارت متوسط سالانه بين ‌١٥ تا ‌١٨ درجه سانتي گراد است.

شمال ایران

به طور كلي جلگه مازندران در شمال ايران داراي آب و هواي معتدل و مرطوب است ، كه معروف به آب و هواي معتدل خزري است . عوامل مؤثر در آب و هواي اين استان عبارتند از : وجود كوه هاي البرز ، جهت قرار گرفتن آنها ، ارتفع مكان ، نزديكي به دريا ، پوشش گياهي ، بادهاي محلي ، عرض جغرافيايي و پيش آمدن توده هواي شمالي و غربي ، كه در بين عوامل فوق نقش كوه ها و درياي خزر و بادها بيش از ساير عوامل است .

به طور كلي دو جريان هوا در اين منطقه تأثير مي گذارد :

جريان اول ، هوائي كه از شمال و شمال شرقي از سيبري به طرف مازندران مي آيد و اين توده در زمستان باعث سردي هوا و ريزش برف و باران شده و در تابستان بندرت مزيده و سبب خنكي هوا مي گردد .

جريان دوم ، بادهاي غربي كه از طرف اقيانوس اطلس و درياي مديترانه وزيده ، كه در زمستان باعث ريزش باران شده و در تابستان بر رطوبت هوا مي افزايد و همچنين باعث شرجي شدن آن مي گردد .

البته بادهاي محلي معروفي نيز از جمله باد سورتوك (sortock) ( از سيبري در زمستان ) باد خوش آباد دره نور ، (اوزروا) گيل وا ، باد سام به اين استان مي وزند . با توجه به عوامل مختلفي كه در آب و هواي اين استان اثر دارند ، سه نوع آي و هوا در اين منطقه وجود دارد كه عبارتند از : معتدل جلگه اي ، كوهستاني (معتدل سرد)

آب و هواي معتدل جلگه اي

جلگه هاي مركزي و غربي مازندران داراي اين نوع آب و هوا هستند . در اين مناطق به علت نزديكي به دريا و رطوبت زياد ، ريزش باران فراوان حدود 1200 تا 1300 ميليمتر مي باشد . وجود رطوبت ، اثر آلودگي مداوم هوا و محصور بودن بين كوه و دريا ، دماي هوا را معتدل نموده كه اختلاف حداكثر و حداقل دما بسيار كم مي باشد .

آب و هواي كوهستاني

اين آب و هوا بر دامنه هاي شمالي و نواحي مرتفع البرز مسلط مي باشد كه در ارتفاعات بسيار بلند از نوع كوهستاني سرد است ، و در ساير نقاط از نوع معتدل كوهستاني بوده ، به علت فاصله از دريا نسبت به ناحيه جلگه اي رطوبت كمتري داشته و در نتيجه ميزان بارندگي آنهم كمتر است ولي به لحاظ افزايش ارتفاع ، ميزان دما كاهش يافته و در نتيجه بخش عمده اي از ريزشهاي جوي به صورت برف مي باشد و زمستانهاي ناحيه كوهستاني بسيار سرد همراه با يخبندان بوده و تابستان هواي معتدلي دارد كه سبب ييلاق ( مهاجرت تابستاني ) مي شود .

آب و هواي نيمه بياباني

اين نوع آب و هوا بر قسمتي از جلگه گرگان ( شمال گرگان رود تا مرز شوروي سابق ) مسلط مي باشد و علل ايجاد آن دوري از دريا ، كاهش ارتفاعات البرز شرقي ، مجاورت با صحراي تركمنستان شوروي سابق در سمال اين نطقه است . بارندگي در اين منطقه نسبت به استان مازندران كمتر مي باشد تا جائيكه در نواحي گنبد كاووس به حدود 500 ميلي متر مي رسد و كاهش رطوبت باعث افزايش دامنه گرما مي شود به طوريكه در تابستان نسبت به ساير نقاط استان ، دماي بيشتري دارد و در زمستان نيز تعداد روزهاي يخبندان بيشتر است .

آب و هواي استان مازندران

استان مازندران را بر اساس خصوصيات دما و بارش و توپوگرافي منطقه مي توان به دو نوع آب و هواي معتدل خزري و آب و هواي كوهستاني تقسيم كرد . آب و هواي كوهستاني خود بر دو نوع معتدل كوهستاني و سرد كوهستاني مي باشد .

1- آب و هواي معتدل خزري :

اين نوع اقليم جلگه هاي غربي و مركزي استان تا كوهپايه هاي شمالي البرز را شامل مي شود . در اين نواحي به دليل كمي فاصله كوهستان و دريا رطوبت تجمع مي يابد كه بعنوان پيامد آن مي توان بارش هاي قابل ملاحظه و دماي معتدل را ذكر كرد .

ميانگين بارندگي ساليانه در نوار ساحلي استان برابر با 977 ميليمتر است. توزيع مكاني آن از غرب به شرق با كاهش همراه است در حاليكه توزيع زماني آن وضعيتي كمابيش منظم دارد ( حداكثر بارندگي در پائيز و حداقل آن در بهار اتفاق مي افتد)

در بررسي پارامتر درجه حرارت نيز مشاهده مي شود كه به دليل رطوبت نسبي بالا و زياد بودن تعداد روزهاي پوشيده از ابر ، دماي هوا معتدل و دامنه دمايي محدود مي باشد كه اين وضعيت منجر به تابستانهاي گرم و مرطوب و زمستانهاي معتدل با يخبندانهاي اتفاقي مي گردد .

2- الف)  آب و هواي معتدل كوهستاني :

با افزايش تدريجي ارتفاع از اراضي جلگه اي به سوي دامنه هاي شمالي ارتفاعات البرز و فاصله از دريا ، تغييرات خاصي در آب و هواي استان پديدار مي گردد. در نوار ارتفاعي 1500 تا 3000 متر ، شرايط آب و هوايي كوهستاني حاكم است كه از ويژگيهاي آن مي توان كاهش ميزان بارندگي ساليانه وهمچنين كاهش متوسط درجه حرارت ماهانه را ذكر كرد . علاوه بر آن زمستانهاي سرد همراه با يخبندانهاي طولاني و تابستانهاي كوتاه نيز از ديگر مشخصات اين اقليم است .

2- ب)  آب و هواي سرد كوهستاني :

در نوار ارتفاعي بالاتر از 3000 متر كه شامل قلل كوهستانهاي دامنه شمالي البرز مي شود ، دماي هوا به شدت كاهش يافته و يخبندانهاي طولاني ايجاد مي شود . در اين مناطق ريزش ها غالبا به صورت برف است كه در دوره طولاني سرد سال روي هم انباشته شده و تا اواسط دوره كوتاه گرم سال نيز دوام دارند . در همين مناطق و در قله كوههاي دماوند ، علم كوه و تخته سليمان شرايط ايجاد يخچالهاي كوهستاني و انباشت دائمي برف فراهم شده است .

توده هواهاي موثر بر آب و هواي مازندران

موقعيت جغرافيايي ويژه استان مازندران بعنوان يكي از استانهاي ساحلي درياي خزرسبب شده است كه در طول سال از اثرات آب و هوايي همسايگاني چون سرزمين پهناور سيبري ، درياي مديترانه و درياي خزر و فلات مركزي ايران بهره مند شود . در طول فصول مختلف سال توده هاي هواي متعددي وارد استان ميشوند كه عمده ترين آنها به قرار زير ميباشد :

الف) دوره سرد سال :

- توده هواي قطبي قاره اي (cP) كه ورود آن به استان از طريق گسترش زبانه سيستم پرفشار سيبري بر روي شمال شرق كشور مي باشد . اين توده هوا سرد و خشك بوده و با عبور از روي درياي خزر ضمن جذب رطوبت و گرما ناپايدار گشته و سبب بارشهاي قابل توجه بويژه در فصل پاييز ( بدليل اختلاف زياد دماي آب با دماي هوا ) در استان مي شود . شدت اين بارندگي بدليل طولاني بودن مسير حركت توده هوا بر روي دريا در غرب استان بيشتر از ساير قسمتهاي استان ميباشد .

- توده هواي قطبي دريايي تعديل يافته (mP ) با منشا اقيانوس اطلس كه بعد عبور از روي جنوب اروپاي شرقي از طريق درياي سياه به شرق درياي مديترانه وارد و سپس از طريق تركيه از سمت شمال غرب وارد ايران مي شود .

- توده هواي آركتيكي قاره اي (cA ) با منشا اسكانديناوي كه بعد از عبور از روي اروپا و از دست دادن رطوبت مجددا از درياي سياه كسب رطوبت كرده واز طريق تركيه وارد نوار شمالي كشور مي شود .

ب) دوره گرم سال :

- توده هواي حاره اي دريايي تعديل يافته (mT ) با منشا آزورس (جزيره آزورس در اقيانوس اطلس ) كه بعد از عبور از روي درياي مديترانه و جنوب اروپا ، به شمال كشور وارد ميشود و گاهي نيز از طريق شمال آفريقا و عربستان ، نواحي جنوب و مركز ايران را مورد تهاجم قرار ميدهد و به شمال نيز نفوذمي كند جبهه هاي حاصل از اين توده هوا هنگام رسيدن به درياي خزر از اين دريا رطوبت كسب كرده و سبب بارندگي در سواحل جنوبي آن ميشوند . بعلاوه در اوج روزهاي گرم هنگامي كه جت استريم جنب حاره به شمال درياي خزر نقل مكان مي كند توده هواي حاره اي قاره اي (cT ) كه در مركز ايران تشكيل مي شود و بسيار گرم و خشك مي باشد شمال كشور را نيز تحت تاثير قرار مي دهد .

اقليم استان مازندران

1- بر اساس طبقه بندي هانسن ( Hansen ) اين استان در مدار معتدله گرم قرار گرفته است .

2- به روش ضريب اعتدال ( Temoenatenus Index ) اين استان بسيار معتدل و فوق معتدل است .(منظور از ضريب اعتدال بدست آوردن دوري يا نزديكي يك منطقه به منطقه معتدله است )

3- بر اساس طبقه بندي دومارتن ( De Martounne ) نواحي غربي مازندران بسيار مرطوب ، نواحي مركزي مازندران مرطوب و نواحي شرقي مازندران مديترانه اي و نواحي كوهستاني مازندران نيمه مرطوب مي باشد .

4- بر اساس طبقه بندي دكتر كريمي ، نواحي غربي و مركزي داراي اقليمي مرطوب با تابستان گرم و زمستان كمي سرد ، نواحي شرقي نيمه مرطوب با تابستان گرم و زمستان نسبتا سرد و نواحي كوهستاني مازندران داراي اقليم مرطوب با تابستان معتدل و زمستان بسيار سرد مي باشد



» دریای مازندران

 

درياى مازندران بزرگ ترين درياچه ى جهان در شمالى ترين بخش خاک ایران ما قراردارد. درياچه اى با پيرامون ٧٠٠٠ کيلومتر وپهنه ى ٣٩٤٢٠٠ کيلومتر مربع . اين درياچه ى پهناور که روزگارى بخشى از درياى بزرگ تيتيوس بود حدود ٢٥٠ ميليون سال پيش از اعضا خانواده اش ، دريا هاى آرال ، مديترانه ، سياه و درياى پارس جدا افتاد و به پهناور ترين درياچه ى گيتى بدل شد.
 
درياى مازندران در طول تاريخ رخ دادهاى بزرگى را در پيرامون خود شاهد بوده و در هر برهه اى از تاريخ مردمان اين کشور کهن نامى بر آن نهادند. نام ان دريا در نقشه هاى مورد تاييد موسسه ى گيتا شناسى و ژئوفيزيک ايران خزر ذکر شده و نامى که در جهان به آن شهرت دارد کاسپين است. اما اينکه اين دو نام از کجا آمده و چرا من آن را درياى مازندران مى نامم ، موضوغى است که سبب نگارش اين نوشتار شد.
 
همان گونه که پيش از اين گفته شد ، درياى مازندران نام هاى بسيرى را در تاريخ بر خود ديد چون درياى هيرکانيان، ساکازنه، کاسپين، خزر، طبرستان، درياى خراسان، اکفوده دريا، قزوين ، گيلان، سارى، باکو، ديلم، خوالينسک،تنگيز و... اما آنچه اينجا به آن پرداخته مى شود  سه نام اخير است که همچنان مورد استفاده قرار مى گيرند.
 
 خزر : خزرهاى ترک نژاد ، نزديک به ٢٠ سده پيش از بيابان هاى بى آب آسياى ميانه به سوى سرزمين هاى باخترى کوچ کرده و سرانجام در کرانه هاى باخترى درياى مازندران ساکن شدند. اين قوم که در طول تاريخ به قومى وحشى مشهورند ، در حدود سده ى ششم ميلادى ، حکومت مستقلى به وجود آوردند وکشور خود را خاقانات خزر ناميدند.
 
خزرها در همان سال ها اندک اندک به دين يهود در آمدند ، و اين دين در خاقانات خزر به رسميت شناخته شد.آنان پس از تشکيل حکومت مستقل و تثبيت آن، هجوم به اقوام همسايه را که اغلب مردمان اسلاو بودند ، آغاز کردند.
 
هر از گاهى نيز خساراتى به بخش هاى شمالى امپراطورى ساسانى وارد مى آوردند، تا آنکه براى جلوگيرى از هجوم گاه به گاه اين اقوام نيمه وحشى به دستور کيخسروَ اَنوشِ رَوان ديوارى بزرگى در شهر دربند ساخته شد، که سنگ نبشته ى اين دستور نيز همچنان بر جاست. تا آنکه در سده هاى ٩و١٠ ميلادى با حمله ى اقوام روس خزرها سرزمين هايشان را از دست دادند و به سوى اروپاى شرقى گريختند.
 
کاسپين: کاسپين،کاسپيا، کاسپيانا ، کاسپى،که شکل نخستين اين نام ها، نام شناخته شده ى کنونى درياى مازندران در جهان است از نام قومى ايرانى نژاد گرفته شده که تا ٢٠٠٠ سال پيش از ميلاد ساکنان جنوب قفقاز بودند و آغاز هزاره  نخست پيش از ميلاد به سوى سرزمين هاى جنوبى کوچانده شدند .
 
کاسپ ها مردمانى با پوست سپيد، موهاى روشن و چشمانى کبود بودند. آنان با گذر از منطق کوهستانى شمال گيلان کنونى وارد ايران شکاسپ ها به آئين ميترا ايمان داشتند. تنديس هاى بيشمارى از خود بر جاى گذاشتند که شمار زيادى از آنها در حفارى هاى تپه هاى املش يافت شده است.
 
مازندران: درباره ى نام مازندران و معناى آن عقايد بسيارى وجود دارد. که شمارى از آنها را بر مى شمرم . عده اى ”موز“ را نام کوهى گرفته اند که در دل البرز واقع است ، وبا گشايش پاره ى نخست، پاره ى دوم را ” اندر آن “ پنداشتند .که در تاريخ تبرستان ابن اسفنديار ، نيز به اين نکته اشاره شده است .
 
عده اى نيز واژه ى ”ماز “ را به معناى دژ گرفتند و ترکيب واژگانى را به معناى جايى که دژهاى بسيارى در آن واقع است ترجمه کردند. مى گويند مازيار پور قارن، سردار مشهور تبرى ، دستور ساخت دژ ها مستحکمى را در دل البرز داد تا از ورود تازيان جلوگيرى کند .
 
اما نظريه ى ديگرى نيز وجود دارد که ديدگاه زبان شناسانه بسيار قابل توجه است . يکى از خدايان هندو-ايرانى با نام ”ايندرا“ که خداى جنگاورى و طبقه ى جنگاور بوده سبب پديد آمدن اين نام است . آرياييان که به ايزدان متعدد ايمان داشتند پنج ايزد را برتر مى شمردند ١.ميترا ٢. ايندرا ٣. وَرونا ٤.نَساتيا بدين ترتيب از آن رو که مردمان شمال فلات ايران بر اين اعتقاد بودند  و نيز مردمانى تنومند و جنگ آورنام اين ايزد را بر سر زمين خود نهادند .
 
پاره نخست به صورت مز ، مها ، مهى ، مزى ، که همگى به معناى بزرگ اند ، پاره ى دوم ايندرا يا ايندر که از آن سخن رفت ، و پاره ى سوم پسوند ”ان“ است که موقعيت مکانى را نشان ميدهد . پس ”مز ايندرا ان “ يا مازندران به معناى سرزمين ايندراى بزرگ است .
 
اما در پايان سوالى مطرح مى شود ، جامعه جهانى اين درياچه پهناور را با نام قومى ايرانى نژاد به نام کاسپین مى شناسد و ما به عنوان نگاهبان اين فرهنگ کهن آن را با نامى به رسميت مى شناسيم ، که از اقوامى نه چندان متمدن  بر جاى مانده است. کدام يک به نظر صحيح تر مى رسند ؟
 



» هویت مازندران

 

از سنت ديرسال زن شاهی مردم روستای اسک لاريجان آمل که گويا درهفتهً آخر هرسال به صورت جشن زنانه ای برگزار ميشود، در وهلهً اوّل بر اساس لغات اوستايی معنی لفظی اسک را پيدا نمودم که به معنی دامدار کوچ نشين و گردنده می باشد و اين نام بسيار قديمی آنان را با اصل آماردی - تپوری  که به صورت دامداران کوچ نشين پيش از قرن هفتم پيش از ميلاد از شمال دريای سياه به مازندران کوچ نموده اند، پيوند ميدهد. در مجموع مردم مازندران سنتها و اساطيرشان را خوب حفظ کرده اند.برای مثال در کتب تاريخ و اساطير کهن مازندران از شهبانويی مازندرانی که به نام شهر آمل (جايگاه دامداران) آمله ناميده شده، به خواب پادشاه اساطيری بلخ ظاهر ميشود و وی عاشق او ميگردد و اين شاه بلخ کسان خود را در جستجوی اين دختر مازندرانی به اطراف و اکناف عالم می فرستد و سر انجام اين عاشق و معشوق به وصال می رسند. چنانکه ميدانيم پادشاه بسيار معروفی  که در بلخ حکومت کرده همان زرتشت (زرين تن) بوده که با اسامی مختلفی چون زريادر (دارای تن زرين)، سپيتاک، سپنداته، گئوتمه بودا، گئوماته، برديه، تنائوکسار و ايوب هم ناميده شده است. اسطورهً مازندرانی مذکور لّب مطلّب اسطورهً زريادر (زرتشت) و آتوسا  (دختر کورش) ميباشد که طبق خبر خارس ميتيلنی، مّورخ  و رئيس تشريفات دربار اسکندر در ايران آن را در تمام نقاط ايران نقل نموده و کاخ بزرگان را به تصاوير آنها تزئين ميکردند. کتسياس طبيب و مّورخ  دربار پادشاهان ميانی هخامنشی در اين باب ميگويد که کورش مّدتی از طرف آستياگ، آخرين پادشاه ماد به سفارت نزد کادوسيان (مردم بومی سگپرست گيلان، کاسپيان) رفته بود و مردم وی را فرزند قهرمان بزرگ پيشينشان،يعنی آترادات (مخلوق آتش) -  که همان گرشاسب و رستم شاهنامه است -  به شمار می آوردند. از اين دو خبر چنين بر می آيد که ازدواج آتوسا (هووی) و زريادر (زرتشت) پيش از به حکومت رسيدن کورش سوم، که در آن عهد زريادر (زرتشت) از سوی جدّ مادريش آستياگ فرمانروای آذربايجان و اران بوده صورت گرفته است، که اين امر درست به نظر نمی رسد ولی به هر حال اين روايت بسيار شايع بوده است. کتسياس جايی زرتشت را فرمانروای بلخ به هنگام ملکه سميراميس (در اصل توميريس ملکهً ماساگتها يا سئورومات يعنی مربوط به قبيلهً مادر سالار) ذکر ميکند و وی را نظيرموسی خورنی با خود ملکه سمورامت مربوط ميسازد که اين خود همچنين اشاره به اصل سئوروماتی (بوسنی- کُرواتی) زرتشت ميباشد  چه در شاهنامه زرتشت و برادرش  تحت نام ايرج و سلم (سئيريمه، سئورومات) پسران (در واقع پسرخوانده های) فريدون (کورش) به شمار رفته اند. کتسياس جای ديگر می گويد سپيتاک (زرتشت) پسر سپيتمه از طرف کورش به حکومت دربيکان (دريها) در ناحيهً بلخ منسوب گرديد. طبق اسطورهً آذری ده ده قورقود، که در آن زرتشت تحت نام بامسی بئيرک (دارای تن درخشان) آمده، وی به مدت شانزده سال دور ازخانمان اصلی خويش يعنی آذربايجان و اران [در ناحيهً بلخ] درتبعيد بود. چنانکه اشاره شد کتسياس و هرودوت مجموعاً زرتشت را تحت اسامی زرتشت، سپيتاک، سپنداته،گئوماته، تنائوکسار و برديه حاکم بلخ به روزگار کورش هخامنشی ذکر نموده اند و وی را تحت نام آخری يعنی برديه (بزرگ تن) پسر کورش دانسته اند که در واقع پسر خواندهً وی بوده است. به هر حال اسطورهً مازندرانی که بدان اشاره شد حاوی اخبار اساطيری و تاريخی مهمی در باب ايران می باشد و اين تنها مشتی از خروار است که در سّنتهای بومی فرهنگ مردم ايران باقی مانده است.بنا براين جشن کهنسال زن شاهی مردم روستای اسک مازندران را بايد دارای سابقهً بسيار کهن و نيرومندی شمرد که از گزندهای قرون و اعصار در امان مانده و به روزگار ما رسيده است؛ چه تپوريان (تبريهای مازندران) بنا به گفته صريح استرابون دارای نوعی شيوهً زن سالاری بوده اند. وی ميگويد: "تپوريانی گه درسمت گرگان زندگی ميکردند، روا ميداشتند زنان خود را هنگاميکه دو يا سه فرزند از آنها داشتند به مردان ديگر دهند. مردان آنها جامه های سياه با موهای بلند داشتند. زنان به عکس جامه های سفيد و موهای کوتاه؛ هر کس بهترين گواهينامه را برای دليری خود به دست می آورد با هرکس که ميخواست زناشويی ميکرد." نگارنده طی سه دهه که در اين باب دنبالروی منابع کهن يونانی و ايرانشناسان بزرگ معاصر را نموده و تپوريان (تبريها)  و آماردان (مردان) را دو قبيلهً متمايز و جدا از هم ميشمردم حال کاملاٌ از اين نظر انصراف مينمايم چه طی تحقيقات اخير برايم مسلم گرديد که اين دو اسامی قبيلهً سکايی- ايرانی واحدی بوده اند که روزگاری دراطراف شبه جزيرهً کريمه درکنار خويشاوندان و همنامان تاوری خويش می زيسته اند. هرودوت چنين معلوماتی از تاورها به دست می دهد: "عادات تاورها چنين است، الهه ای را می پرستند که به عقيدهً آنها لمس نشده و او را ايفی ژنی (يعنی زن آبهای جاری) دختر آگاممنون ("جنگجوی استوار و ثابت قدم"، ايزد خورشيد، مهر) می دانند و هر يونانی را که اسير کنند، يا کشتی او بشکند  و خود او به ساحل افتد، برای اين الهه قربانی ميکنند، بدين ترتيب که چماقی به سر او می کوبند و بعد سر او را از بدن جدا کرده و جسدش را از کوه به زير افکنده، سرش را به نوک ميخ چوبين می زنند. هر دشمن، که به چنگ آنها افتد، سرش را ريز ريز ميکنند، بعد هريک از آنها قطعه ای را به خانهً خود برده به دود کش بخاری خانهً خويش نصب ميکنند و عقيده دارند، که اين قطعه در هوا خانه را محقوظ می دارد. گذران تاورها از غارت و جنگ است." گفتنی است که ميتانيهای ميثره پرست (مهرپرست) به همراه ميثره (مهر، يمه) همزاد موًنث او ميثرا(يمی) را نيز پرستش می نمودند و هرودوت وی را با همان الههً آبهای ايران اردويسور ناهيد (آناهيتا، ناهيد) که همان ايفی ژنی تاورهاست مطابق دانسته است. نکتهً اساسی که مرا قانع به يکی بودن تپوريان (علی القاعده صورتی از کلمهً تاوريان) و آماردان نمود همانا مترادف بودن ريشهً اوستايی آنها در معانی نابودکنندگان، خردکنندگان و کشندگان است. مسلم به نظر می رسد معنی لفظی آلت خردکننده و برنده ای هم که تبر (به روسی تُپور) ناميده ميشود، از همين ريشهً تاور (تپور) ميباشد. و ازروی تداعی معانی همين اسامی بوده که لقب اوستائی کرساسپ (گرشاسب يعنی درهم شکنندهً راهزنان) برای آترادات (مخلوق آتش) پيشوای بزرگ آماردان (تپوريان) پيدا شده است وهمين طور کلمه تپور (تبر) در اوستا به صورت گرز سلاح مخصوص گرشاسب- رستم (آترادات پيشوای مردان) درآمده است.بنا به خبر خارس ميتيلنی آماردان البسهً سکايی برتن می کرده اند و از همينجاست که رستم/گرشاسپ اهل سيستان يعنی سرزمين بعدی سکائيان آسيای ميانه به شمار رفته است. در صورتيکه موطن وی همان محّل هفت خوان قهرمانی وی يعنی مازندران  و گيلانبوده است چه در اوستا محّل فديه آوردن گرشاسب/ رستم  يکجا گوذه (يعنی سرزمين پوشيده و مخفی) آمده که مترادف نام اوستايی ديگر گيلان يعنی ورنه می باشد و جای ديگر که وی تصريحاً به الههً آبها اردويسور ناهيد(همان ايفی ژن تاورها/تپوريان) فديه می آورد از وی می خواهد که به دشمنان قدرتمندش در کنار دريای فراخکرت (مازندران) غلبه کند.پس درمجموع کاملاٌ معلوم ميشود  که منابع کهن يونانی و ايرانشناسان پيرو صرف آنها از اينکه آماردان (يعنی آدمکشان) وتپوريان (يعنی خرد و نابودکنندگان) را نام دو فبيلهً جداگانهً همسايه دانسته اند، کاملاٌ راه خطا پيموده اند و اين دو نامهای قبيلهً واحدی بوده اند و بس. چنانکه اشاره شد اين اينهمانی بودن آنها با مندرجات اوستا نيز جور درمی آيد چه در اوستا لّب  اعمال گرشاسب/ رستم (همان آترادات پيشوای مردان تاريخی) تار و مار کردن آشوريان مهاجم به شهر آمل مازندران (ديوان مارندران) است که در آنجا زير رهبری رئيس رئيسان شانابوشو مادهای تحت رهبری خشتريتی (کيکاوس) را در محاصره گرفته و برای تسليم مادها با اين فرمانروای ماد به مذاکرات صلح مشغول بوده اند. به احتمال زياد حملهً آترادات وآماردان/تپوريان تحت فرمان وی به طور غافلگيرانه صورت گرقته و کمتر آشوريی از  دست آماردان وببران مازندران جان سالم به در برده است. واين بی شک همان واقعه ای هست که در شاهنامه به صورت هفت خوان رستم منعکس شده و گرشاسب/ رستم (آترادات پيشوای آماردان) را تبديل به قهرمان بی بديل و جاودانهً ملت ايران کرده است. اين موضوع که در اوستا گرشاسب با خنه ثئيتی پری  ("الههً آبهای جاری کناریربط داده شده بی ترديد از سنت پرستش الههً بزرگ آبهای آماردان/تپوريان يعنی ايفی ژن (ناهيد)   ناشی شده است. بنابراين اينجانب اکنون آن نظر را که نام مازندران را ماًخوذ از مز- ايندره يعنی سرزمين ايندرهً بزرگ ميگيرد(و نگارنده قبلاٌ آنرا کاملاٌ می پذيرفت)  مطرود دانسته و نام مازندران  و مازنی اوستا را  از ريشهً مز (بزرگ)- زن ميگيرم يعنی "سرزمين زن يا الههً بزرگ" يا "سرزمين مردم زن سالار" که اين به طوری که ازپرستش الههً آبها و مقام  نسبتاٌ والای زن در جامعهً مردم شمال ايران يعنی مازندران و گيلان پيداست با سنتهای کهن اين ديار پيوند دارد. قابل توّجه است  که تصاويرباستانشناسی بازمانده از عهد ساسانيان نشان می دهند که پادشاهان ساسانی برآن بوده اند که تاج و تخت ايران توسط ايزد مهر(خدای خورشيد) يا الههً آبهای همزاد وی يعنی ناهيد بر ايشان تفويض ميگرديده است. نام اردويسورناهيد(لفظاٌ يعنی الههً پاک آبهای نيرومند) نزد آريائيان هندی سرسواتی (يعنی پررود) است که همچنين نامی بررود هيرمند  و منطقهً سرچشمهً آن يعنی آراخوزی (هرخوائيتی اوستا) يا همان آواکانا (آبکانا، آفغانيا يعنی سرزمين رودخانه ها) بوده است. به عبارتی ديگر يک سرزمين الههً آبها در شمال ايران بوده که مازندران است ويک سرمين الههً آبها نيز در افغانستان وجود داشته است که شامل خود افغانستان اصلی می شده است.             سر انجام برای حسن ختام اندکی از مندرجات آبان يشت اوستا را  در مورد الههً آبهای ايران باستان يعنی ناهيد (بانوی  باکرهً آبها) که در شمال ايران به عنوان الههً قبيله ای بزرگ آماردان/تپوريان پرستش ميشده، ذکر مينمائيم: "........... [ درکنار قّلهً کوه هوکر (سبلان ودرياچهً قلّهً آن) که مکان اردويسورناهيد است].... درکنار هريک از اين رودها و درياها قصری هزارستون با هزار دريچهً درخشان برای اردويسور ناهيد (آناهيتا) برپاست. در هر قصری در بالای ديوانی بستر پاکيزه و معطری گسترده است. اردويسور ناهيد زنی است جوان، خوش اندام و بلند بالا و برومند و زيبا، چهر آزاده و نيکوسرشت.بازوان سفيد وی به ستبری شانهً اسبی است. با سينه های بر آمده و با کمر بند تنگ در ميان بسته،در بالای گردونهً خويش مهار چهار اسب يکرنگ و يک قد رادر دست گرفته ميراند. اسبهای گردونهً وی عبارت است از باد و ابر و باران و ژاله. اردويسورناهيد با جواهرات آراسته و تاجی به شکل چرخی بر سر دارد که برآن صد گوهر نورپاش نصب است......"


»

مازندران از فرهنگ و تمدن بسیار کهن و اصیل آریایی برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه مراسم های باستانی و به دلیل علاقه به دین و مذهب مراسم مذهبی بس با شکوهی در این دیار کهن برگزار می گردد، پس از گرویدن مردم آن به اسلام، برخی از مراسم باستانی بسته به فرهنگ مردمان مختلف مازندرانی با آداب اسلامی در آمیخته و بنا بر این شیوه اجرای آن در هر روستا با روستای دیگر متفاوت است.

 

 نوروز خوانی

 

(زبان مازندرانی: نِئرو بَخونی ئی)

 

نوروز خوانان معمولا" پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها می‌‌آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانه‌های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می‌‌دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می‌‌خواند، یک نفر ساز می‌‌زند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می‌گویند به در خانه‌های مردم می‌رود و می‌‌خواند:

 

باد بِهارون بِیَمو / نِئروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوستان رِ / گل بیَمو گلستون رِ
بهار آمد بهار آمد خِش آمد / علی با ذولفقار آمد، خوش آمد

 

نِئروزتان نِئروز دیگر / شِه ما رِ سال نِئ بووئه مِوارِک

 

صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی می‌کند .

 

 چهارشنبه سوری

(زبان مازندرانی: پدرام سروش)

 

از مراسم به جامانده در سرزمین های آریایی (ایران و مازندران)، چهارشنبه سوری است که در پایان چهارشنبه هر سال برگزار می‌شود. صبح روز چهارشنبه آش هفت ترشی، درست می‌کنند. آشی که هفت نوع ترشی مانند آب نارنج، آب لیمو، آب انار، سرکه، گوجه سبز، و آب ازگیل در آن می‌‌ریزند و بعد از آماده شدن بین همسایه‌ها پخش می‌کنند غروب روز می‌‌خوانند با آرزوی شادی و خوشی برای خود و خانواده خود از روی آتش می‌‌پرند. آنها می‌‌خوانند : چهارشنبه سوری کمی پارسال دسوری کمی، امسال دسوری کمی

 

 عید نوروز

(زبان مازندرانی: نِئرو رِ عِید)

 

هنگام تحویل سال افراد خانواده دور سفره هفت سین که با ظرافت و سلیقه خانم خانه چیده شده می‌‌نشینند و در حالیکه پدر خانواده دعای تحویل می‌‌خواند منتظر سال نو می‌شوند. در گذشته که امکانات ارتباطی مانند رادیو و تلویزیون نبود با تیراندازی یا گفتن اذان سال جدید را به همه اعلام می‌‌داشتند. بعد از این که سال نو شد کسی که به عنوان مادرمه انتخاب شده با مجمعی که در ان قرآن، آیینه، اب، سبزه و شاخه‌های سبز جوان قرار دارد وارد خانه می‌شود چهارگوشه اتاق‌ها را آب می‌‌پاشد قرآن را کنار سفره هفت سین می‌‌گذارد و شاخه‌های سبز (درخت آلوچه) را به این نیت که سال سرسبز و خوش و خرمی برای خانواده باشد، جلوی در اتاق آویزان یا روی طاقچه اتاق می‌‌گذارد. دراین روز مادر خانه، غذای عید، سبزی پلو با مرغ یا گوشت درست می‌کند. علاوه بر آن غذایی به عنوان خیرات برای اموات می‌‌پزند و بین مردم پخش می‌کنند. در غروب شب اول سال به این اعتقاد که چراغ خانه آنها همیشه روشن و نورانی باشد، به سر در خانه‌ها شمع یا شعله آتش آویزان می‌کنند.

 

 جشن نوروز ماه

(زبان مازندرانی: نِئرو ما شو)

 

مردم مازندران در اواسط مرداد ماه خورشیدی (مِرما گاهشمار مازندرانی) جشنی به نام نوروز ماه دارند وقتی که اولین محصول برنج زودرس رسید بعد از جمع آوری و درو با همان برنج غذا درست می‌کنند و درخارج از روستا جشن پایان کار می‌‌گیرند. این مراسم دست مانند سیزده به در است و اعتقاد دارند که این روز را حتما" باید بیرون از روستا به سر برد در واقع این جشن یک نوع سپاسگزاری به درگاه خداوند است.

 

 مراسم سیزدهم تیرماه

(زبان مازندرانی: تِرما سِزدِ شو)

 

از دیگر مراسم سنتی و رسمی مازندران تیرماه سیزده است که در اواسط آبان هر سال برگزار می‌شود. البته روایات مختلف در مورد تیرماه سیزده وجود دارد. می‌گویند که شب تولد امام علی است. می‌گویند پیروزی کاوه بر ضحاک و آرش کمانگیر و جشن مهرگان است. در این شب همه خانواده کنار هم جمع می‌شوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانه‌های بزرگ ترها سپری می‌کنند جوانان هم با در دست داشتن ترکه‌ای بلند که کیسه‌ای به انتهای آن بسته شده است. همراه کودکان به در خانه‌ها رفته و با سر و صدا و کوبیدن چوب به درخانه‌ها و لال بازی از صاحب خانه تقاضای هدیه می‌کنند به آنها پول، میوه، شیرینی داده می‌شود.هنگامی که لال به همراه گروه خود در کوچه‌ها شروع به حرکت می‌کند این اشعار را می‌‌خواند: لال بیمو، لال بیمو، پارسال و پیرار بیمو، چل بزن دیگه بزن، لال انه لالک انه، پیسه گنده خوانه، سالو ما ارزون نوه، لال مار رسوا نو، لال انه لالک انه، پاربورده امسال انه، لال آمده، لال آمده، پارسال و امسال امده، چرخ نخ ریسی را حرکت بده، به دیگ بزرم، لال آید، لال کوچک می‌آید، کسی که شیرینی پیس کنده می‌‌خواهد می‌آید، سال و ماه ارزان نمی‌شود، لال بزرگ رسوا نمی‌شود، لال می‌آید، لال کوچک می‌آید، پارسال رفته امسال می‌آید.

 

 آرش کمانگیر

 

در برخی دیگر از نقاط مازندران نیز آن را منسوب به پرتاب تیر آرش از ساری به سوی ملک توران که موجب پایان بخشیدن به جنگ های چند ساله ایران و توران گردید می دانند و آن را در 12 تا 15 ماه تیر ( بسته به اعتقادات محلی ) و همین طور بنابر تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن می گیرند، شایان ذکر است که تیرما سیزده شو بسیار پابرجاست و از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هرگز فراموش شدنی نیست هرچند در مورد آن اختلافات زیادی وجود دارد.

 

 آیین سنتی ۲۶ عید ماه

 

آیین ویژه سنتی ۲۶ عید ماه طبری هر سال در تاریخ ۲۸ تیرماه شمسی در بیشتر روستاهای استان برگزار می‌شود. در روستای امامزاده حسن سوادکوه این مراسم با آداب خاصی انجام می‌شود این رسم به جشن مردگان نیز معروف است. بر اساس سنت رایج و باورهای مردم در زمان‌های قدیم فریدون پادشاه پیشدادی به خونخواهی پدرش جمشید شاه ضحاک پادشاه را در سرزمین مازندران و در دماوند کوه به بند می کشد، مردم خبر این پیروزی را در شب با آتش زدن بوته‌ها به یکدیگر اطلاع می‌‌دهند. و فردای آن روز با برپایی جشن و مسابقه کشتی این پیروزی را گرامی می‌‌دارند. امروزه نیز اهالی روستاهای اطراف همگی به امامزاده حسن می‌‌آیند و علاوه بر خیرات کردن برای اموات خود و روشن کردن شمع روی مزارها، تماشاگر مسابقه کشتی سنتی لوچر می‌شوند. در این روز کشتی گیران سوادکوه در این محوطه گرد می‌‌آیند و به مصاف هم می‌‌روند.در مناطق جلگه‌ای جشن مردگان در آرامگاه‌ها برگزار می‌شود.

 

 مراسم چاه برف

(زبان مازندرانی: وِرف رِ چال)

 

یکی از مراسم قابل توجه در ارتباط با آب در روستای اسک واقع در جاده هزار مراسم ورف چال است. این مراسم در یکی از روزهای جمعه در فاصله اول تا پانزده اردیبهشت ماه که آخرین برف‌های زمستانی در حال ذوب شدن است. انجام می‌شود. تاریخ اجرای این مراسم قبلا" از طرف بزرگان محل به اطلاع عموم رسانده می‌شود. در این روز کلیه مردان محل جهت انجام مراسم ورف چال واقع در دامنه کوه دماوند پس از صرف صبحانه با همراه داشتن غذای ظهرو بساط میوه و چای از روستا را ندارد و امور روستا در این روز در دست زن‌های محل است که با اجتماع درمساجد و نقاط دیگر به اجرای برنامه‌هایی مانند عروس و داماد شاه وزیر بازی و ... سرگرم هستند از ورود هر مردی به داخل روستا جلوگیری می‌شود در صورتی که مردی به تذکرات و اخطار آنها توجهی نکند و داخل روستا شود به شدت با چوب به وسیله زن‌های محل تنبیه می‌گردد. مردان روستا پس از رسیدن به محل ورف چال که از دوران گذشته چاهی درآنجا برای جمع آوری برف به وسیله شخصی به نام سید حسن ولی حفر شده و مقبره او نیز در روستای نیاک محل زیارت اهالی منطقه است اقدام به جدا کردن قطعات برف از کوه می‌کنند و هر کس به توانایی خود مقداری از قطعات آخرین برف زمستانی را به داخل چاه می‌‌ریزد. پس از پرشدن چاه از برف و پوشانیدن در چاه مردان به صرف ناهار و چای و میوه در اطراف چاه می‌‌پردازند و نماز به جامی آورند. سپس همگی به روستا باز می‌‌گردند. این مراسم ریشه در مبارزه با کم آبی برای مسافران و دام‌ها در فصل تابستان دارد با توجه به این که منطقه مورد بحث در گذشته یکی از مناطق دامداری محسوب می‌‌شد، دامدارها برای تأمین آب مورد نیاز دام‌ها در فصل تابستان که برف‌های روی کوه آب می‌‌شد اقدام به ذخیره برف در این چاه می‌‌کردند تا درموقع کم آبی، آب مورد نیاز دام‌ها را فراهم کنند. امروزه منطقه مورد بحث اهمیت کذشته خود را از نظر پرورش دام از دست داده ولی این سنت قدیمی همچنان در بین اهالی محل ادامه دارد.

 

شب یلدا

(زبان مازندرانی: گِت چِله، در برخی گویش ها: چِله شو)

 

شب اول زمستان بنا به سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع می‌شوند و با خوردن هندوانه ماست و میوه و آجیل سرمای فصل زمستان را از خود دوی می‌کنند اعتقاد بر این است که با خوردن ماست یا هندوانه در شب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد. در این شب دختران دم بخت با پوشاندن صورت خود از هفت خانه چیزی می‌‌گیرند اگر کسی آنها را ندید و نشناخت حتما" به آنچه نیت کرده‌اند خواهند رسید.

 

 مراسم ماه محرم

 

کلیه تکایا مساجد و خانه‌ها از چند روز پیش از ماه محرم سیاه پوش می‌شوند و از روز اول ماه محرم مراسم عزاداری آغاز می‌شود مردم در دسته و هیات‌های زنجیر زنی و سینه زنی به مساجد و تکایا می‌‌روند و کسانی که نذر دارند نذورات خود را اعم از آش خرما، شربت، و غذا .. بین مردم پخش می‌کنند. در روستای نوا از توابع آمل، مراسم نخل گردانی، معمول است. از روز اول تا هفتم مردم به عزاداری می‌‌پردازند و سعی دارند تا در این روز کلیه نذورات خود را ادا کنند در روز هفتم همه مردم به کنار نخلی می‌‌روند و به آن سلام می‌کنند اعتقاد بر این است که نخل تابوت امام حسین (ع) است. در روز هشتم نخل را بیرون می‌‌آورند و در محله‌ها می‌‌گردانند. مردم نیز همراه نخل می‌‌روند به این مراسم اصطلاحا" نخل گردانی می‌گویند.کسانی که نذر شیر دارند در روز هشتم، نهم، دهم، همراه نخل گردانی شیر بین مردم پخش می‌کنند نخل‌ها را به در هر خانه که می‌‌برند صاحب خانه نذر خود مانند شربت، خرما، شیر، دود کردن اسپند را به جا می‌‌آورد اگر نذر قربانی داشته باشند قربانی می‌کنند در روز نهم و دهم محرم همین مراسم صورت می‌گیرد در شب دهم عاشورا،که شام غربیان است نخل را دور محله می‌‌گرداند و همه مردم پابرهمه و شمع به دست همراه نخل به امامزاده می‌‌روند و تا صبح به سینه زنی و عزاداری می‌‌پردازند. تا چند سال پیش مراسم تعزیه خوانی نیز در محرم برگزار می‌‌شد. امروزه در روستاها کم و بیش تعزیه خوانده می‌شود.

 

 آداب ماه رمضان

 

ماه رمضان به ماه مبارک نام برده می‌شود چون ماه تهذیب نفس و اخلاق است و همه سعی دارند که با ادای فرایض دینی و برپایی نماز جماعت از ثواب این ماه بیشتر بهره مند شوند. در این ماه صله رحم را به جای آورده و به فقرا و محرومان و آشنایان افطاری می‌‌دهند.در شب‌های قدر و احیا که شب نزول قرآن است. درروضه خوانی کشته شدن علی شرکت کرده به سوگواری می‌‌پردازند زنان و مردان شب‌های قدر را احیا نگه می‌‌دارند تا صبح بیدار می‌‌مانند دعا می‌‌خوانند و قرا، بر سر می‌‌گذارند.

 

 عید غدیر

 

در این روز که خاص عید سادات است مردم به دیدن سادات می‌‌روند. و سکه‌ای را به عنوان ته کیسه یا پارچه سبز و سفید رنگ از دست سید یا سیده به عنوان تبرک دریافت می‌‌دارنددر این روز گوسفند یا بره قربانی را حنا می‌‌بندند و تا آفتاب نزده قربانی می‌کنند کسانی که نذر دارند به هر نیتی که باشد انگشت به خون می‌‌زنند و به پیشانی می‌‌مالند همچنین اعتقاد دارند در روز عید قربان بعد از قربانی کردن نباید از خانه خارج شوند و سرکار بروند در منزل هم کاری انجام نمی‌دهند تا قربانی آنها رد بشود.

 

 مراسم تمناس باران

 

از انجا که اساس معیشت و کشاورزی بر پایه آب است، بنابر این کم و یا زیاد بودن باران و آب مشکلاتی را ایجاد می‌کند. اگر باران کم ببارد و دچار کمبود آب بشوند مراسم خاصی را به جای می‌‌آورندتا خداوند دعای آنها را مستجاب کرده وباران بفرستد.مراسمی که برای تمنای باران دارند به این شرح است: اهالی روستا همگی به امامزاده مسجد یا میدان بزرگ روستا و یا خارج از روستا می‌‌روند دعا می‌کنند و سید گوشه‌ای از جلد قرآن را خیس می‌کند یا منبر را به این نیت که باران بیاید، با گلاب می‌‌شوید. علاوه بر این مرسوم است که همه مردم شیر و برنج جمع می‌کنند و با آن شیر برنج درست کرده می‌‌خورند و مقداری از آن را با این باور که باران ببارد روی پشت بام می‌‌ریزند.

 

 مراسم باران خواهی

(زبان مازندرانی: شِیلوون، در برخی از گویش ها: شِیلان)

 

یکی از مراسم رایج به هنگام خشک سالی مراسم باران خواهی است. به این منظور ابتدا از اهالی محل مواد اولیه برای پخت شیر و برنج و یا آش مورد نظر آن‌ها جمع آوری می‌شود در روز معین اهالی در مکان مقدسی مانند مسجد، تکیه، امامزاده و یا در اطراف درخت مقدس جمع می‌شوند و پس از پخت آش به وسیله زن‌های محل، مراسم دعا وروضه خوانی انجام می‌شود و از خداوند طلب باران می‌کنند. پس از صرف آش مراسم به پایان می‌‌رسد.از دیگر عقاید مردم منطقه در این زمینه، گذاشتند پایه منبر در آب و یا ریختن آب به روی فردی سید است.

 

 آفتاب خواهی

 

اگر بارندگی زیاد باشد برای این باران بند بیاید نام هفت یا چهل کچل را بر کاغذ می‌‌نویسند و آن به بندی آویزان می‌کنند تا باد بخورد و باران قطع شود یا با خواندن دعا و نذورات مختلف از خداوند طلب آفتاب و در آمدن خورشید می‌کنند.
در روستای کرات کیاسر از توابع ساری، اگر باران ببارد و مانع فعالیت کشاورزی شود، زن‌های روستا به طور جمعی شعر زیر را می‌‌خوانند: باران کو، باران بی پایان کو، گندم که زیر خاکه، از تشنگی هلاکه، یا سلیمان، روز آفتاب و شب باران.
در روستا ولویه کیاسر ساری هنگامی که باران به مدت چند روز ادامه داشته باشد برای بند آمدن آن بچه‌های روستا قوطی‌های حلبی را به نخی می‌‌بندند و دو سر نخ را می‌‌گیرند و در کوچه‌های محل راه می‌‌روند و دسته جمعی شعر زیر را می‌‌خوانند: قوطی قوطی افتاب کن، یک مشت برنج تو ابا کن، ما بچه‌های گرگیم، از سرمایی بَمِردیم، یا قرا، یا کتاب فردا بشه آفتاب.
در روستای کلیج کلا دودانگه در هنگام بارش زیاد باران، بچه‌های محل لباس کهنه می‌‌پوشند و با جارو و گل و لای کوچه‌ها را به هم می‌‌زنند و میخ وانند بابروم بابروم، امروز آفتاب فردا آفتاب پیرا (پس فردا(آفتاب آنگاه افراد هر خانواده به بچه‌ها مواد غذایی و یا شیرینی می‌‌دهند.در روستای علی اباد منطقه سواد کوه، وقت بارش زیاد باران اهالی محل پارچه‌ای را از امامزاده شاهزاده حسین می‌‌ربایند پس از آفتابی شدن هوا آن پارچه را به اضافه پارچه دیگر به امامزاده پس می دهند.

 

 گرفتن ماه و خورشید

(زبان مازندرانی: سِیو)

 

گرفتگی ماه و خورشید را ظل (تاریکی) می‌‌نامند و معتقدند که اژدهایی جلوی آن را گرفته است در این حالت برای رهایی و برطرف شدن تاریکی از ماه به پشت بام‌ها می‌‌روند بر ظرف مسی می‌‌کوبند و با تفنگی تیراندازی می‌کنند. علاوه بر اینها نماز ایات می‌‌خوانند و دعا می‌کنند.

 

گهواره بندی

(زبان مازندرانی: گِوارِ دَبِستِنه ئی)

 

در بیشتر نقاط شهری و روستایی مازندران رسم بر این است که در دهمین روز تولد نوزاد عده‌ای از بستگان و آشنایان برای صرف ناهار دعوت شوند پس از صرف ناهار و چای و شیرینی مادر بزرگ و یا قابله کودک را در گهواره می‌‌بندند در بعضی مناطق اگر نوزاد فرزند اول باشداین وظیفه را مادر بزرگ طرف مادری به عهده می‌گیرد سپس مدعوین پولی به عنوان هدیه در گهواره طفل می‌‌گذارند.در بعضی از روستاهای شهرستان نور پس از خوابانیدن نوزاد در گهواره، بستگان طرف مادری نوزاد، روی گهواره گردو یا نبات می‌‌شکنند و یا گهواره را چند بار به شدت تکان می‌‌دهند این کار به این دلیل انجام می‌شود که اگر در طول زندگی بین پدر و مادر نزاعی رخ داد گوش طفل به سر و صدا عادت کرده باشد.

 

 دندان سری

 

یکی از مراسم دوران کودکی مراسم دندان سری است که هم‌زمان با ظاهر شدن اولین دندان‌های طفل برگزار می‌شود. در این مراسم مادر کودک شیر برنج یا آشی که انواع حبوبات در آن وجود داشته باشد می‌‌پزند و کاسه‌ای از اش را به خانه فامیل‌ها و دوستان می‌‌دهد معمولا" رسم است که افراد هنگام پس دادن کاسه، هدیه‌ای مانند جوراب، روسری یا پول در آن می‌‌گذارند.

 

 مراسم ازدواج

خواستگاری از دختر توسط اقوام نزدیک داماد صورت می‌گیرد. بعد از رضایت خانواده عروس فردای آن شب غذا و شیرینی تهیه دیده برای خانواده عروس می‌‌فرستند. برای مراسم اره گیرون یا سهمان بله برون به خانه عروس می‌‌روند و با دادن انگشتر به عروس در واقع او را برای پسر شان نشان می‌کنند. در همان شب بله برون میزان شیربها (زر) را نیز معین می‌کنند بعد از این مراسم دوران نامزدی آغاز می‌شود که معمولا" از ۶ ماه تا ۲ سال طول می‌‌کشد.چند روز مانده به عروسی مقدمات آن را فراهم می‌‌سازند. به خرید می‌‌روند و برای عروس داماد پیراهن، پارچه، و ... می‌‌خرند.برای دعوت کردن مردم به عروسی زنی را به عنوان خبر گیر به خانه‌های مردم می‌‌فرستند تا همگی را برای عروسی دعوت نماید.یک روز قبل از جشن از خانه داماد تمام مخارج جشن عروسی از قبیل برنج، مرغ، گوشت، روغن به نام خرج بار، را بار اسب می‌کنند و همراه چند گوسفند پای کوبان به خانه عروس می‌‌فرستند مردم نیز کمک‌هایی به نام سوری در مجمع‌های مسی گذاشته و روی ان را با پارچه‌های رنگی می‌‌پوشانند و آن را بر سر گرفته به خانه داماد می‌‌برند. شب قبل از عروسی ? حنابندان ? می‌‌گیرند. صبح روز حنابندان، عروس و داماد جداگانه با جشن و پای کوبی به حمام می‌‌روند دلاک در حمام به عروس و داماد شربت و شیرینی می‌‌دهد و اسپند دود می‌کند. سپس عروس و داماد جداگانه سوار بر اسب، همراه دوستان به خانه می‌‌روند.شب حنابندان عروس و داماد جداگانه در خانه خود، مراسم حنابندان را انجام می‌‌دهند در خانه عروس، خواهر یا یکی از دوستان عروس حنا در دست عروس می‌‌گذارد و در خانه داماد نیز دوستان داماد در دست او حنا می‌‌گذارند.روز عروسی وعقدکنان خانواده عروس و داماد جداگانهمیهمانان ناهار می‌‌دهند. بعد از ظهر عروسی داماد به همراه فامیل و دوستان برای آوردن عروس به طرف خانه عروس راه می‌‌افتد داماد از قبل اسبی را تزیین می‌کند تا عروس را روی آن بنشاند وقتی به خانه عروس رسیدند خانواده عروس با نقل و شیرینی و دود کردن اسپند به استقبال آنها می‌رود پدر یا برادر عروس، نانی را به کمر عروس با شال سفید یا سبز می‌‌نشانند به این نیت که اولین فرزندشان پسر باشد و پیر بچه دیگری آیینه به دست جلوی اسب عروس راه می‌‌افتد. در بین راه دوستان داماد با پای کوبی و تیر اندازی، در شادمانی سهیم می‌شوند گاهی نیز با گذاشتن مسابقه اسب دوانی بر عروسی می‌‌افزایند.وقتی که به در خانه داماد رسیدند داماد از اسب پیاده نارنج، انار، یا سیبی، را در دست می‌گیرد و به سمت عروس پرت می‌کند عروس باید آن را بگیرد و سپس آن را با هم بخورند. عروس ابتدا وارد خانه نمی‌شود مگر اینکه پدر داماد سکه‌ای یک راس گاو و یا زمینی را به عنوان رونما یا پاناز به عروس بدهد. وقتی عروس وارد حیاط خانه شد مادر و خواهرهای داماد اسپند دود می‌کنند و نقل و نبات و شیرینی به همراهان می‌‌دهند تمام مهمانان شام را در خانه داماد می‌‌خورند وپس از خوردن شام آنجا را ترک می‌کنند تنها زنی به نام ? عروس مار ? همراه عروس می‌‌ماند. صبح روز بعد از عروسی عروس باید صبحانه را آماده کند و به خانواده داماد بدهد. خانواده داماد نیز لباس، پول، پارچه‌ای را به عنوان خلعت به عروس می‌‌دهند سه روز بعد از عروسی، عروس و داماد به عنوان سلام به مادرزن، به خانه عروس می‌‌روند که به آن زن مار سلام می‌گویند. جهاز عروس را یک روز قبل از عروسی به خانه داماد می‌‌برند


دام دارهای منطقه عقیده دارند افراد ناپاک نباید وارد گله گوسفند بز شوند زیرا گوسفند از رمه موسی است. به همین دلیل نیز زن‌ها حق دوشیدن شیر گوسفندان را ندارند زیرا ممکن ناپاک باشند از این رو دوشیدن شیر گوسفند و بز وظیفه مردان و دوشیدن شیر گاو بر عهده زن‌ها است. عقیده بر این است که باید وقت خشکسالی و یا روزی که گوسفند به طور رایگان بین اهالی محل توزیع شود. این شیر در منطقه «بلده» نور به «حلوی شیر» معروف است. در گذشته که دام دارها پس از پایان فصل سرما به طرف کوه می‌‌آمدند در روستای «هفت تن» لاریجان آمل عقیده بر این بود که گوسفند را باید داخل امامزاده «هفت تن» بدوشند و شیر تولیدی را به متولی امامزاده بدهند



» مازندران از زبان بزرگان ایران وجهان

فردوسی

راستوپي لفور شرق وغرب شيرگاه  
  اساس عالمكلا انداركلي  
  استخرسر كالي كلا كليج خيل  
  اوريم رودبار مرزيدره ترك سرا  
  ورسك سنگسي ايوك  
  سيمت گالش كلا بورخيل  
  فلورد ميراركلا بشل  
  كرداسياب نفت چال چالي  
  وسيه سر بورخاني حاجي كلا  
  سرتنگه پاشاكلا اهنگركلا  
  اتركله دهكلان بازيركلا  
  كاكرون رئيس كلا فرامرزكلا  
  چموزچال اسبوكلا ملفه  
  شورمست رودبار اوبن برنجستانك  
  طالع رودبار درزيكلا چاكسر  
  شورمست امام كلا مهدي اباد  
  طالع كفاك شيرجه كلا  
  رجه گشنيان كتي لته  
  ارفع ده لفورك رضااباد  
  امافت افراسي ابدنگسر  
  پايين دواب اميركلا تپه سر  
  بالادواب تمر منگل  
  پل پا غوزك رودبار نواباد  
  پيت سرا چاكسرا هتكه لو  
  شوراب حاجيكلا ياغكوه  
  كنگلو ريكو اسلام اباد  
  ملرد شارقلت سرخكلا  
  ازان ده لودشت خليل كلا  
  البن اغوزبن سرخكلا  
  ازود خركاك كنيج كلا  
  دركارودبار ولوپي چايرون بالاوپائين  
  مياركلا ديسر قاديكلا  
  نوسره ارات بن سيداباد  
  اسه اسپو كلا متان كلا  
  انارم انجيرتنگه البرزمركزي خواجه كلا  
  ده ميان نجاركلا عاليه كلا  
  ارژنگ رودبار پالند كرداباد  
  اريم كلاريجان كنس كتي  
  اوريم كارمزد جوارم  
  بايع كلا لله بند چندلا  
  برنت استل سر خرمنديچال  
  دهخدا مرجونه سر كارسالار  
  پشتگل اندرستا وچاد  
  خرج كرندئ كسليان  
  خشك دره اوات اتو  
  ايستگاه دوگل تيلم سي پي  
  ذال دره دراسله لاجيم  
  سرچلشك زنگيان مته كلا  
  سفيددارگله سوادرودبار وليلا  
  سنگ سرگ شيردره اميركلا  
  شوركچال شيركلا بهمنان  
  عباس اباد كريكلا پاشاكلا  
  كاليم ليند پيرنعيم  
  كرمان ممشي ززول  
  كمرپشت مومج خيل سنگنيشت  
  لمزر كل نهره سوخته سرا  
  للوك چناربن كچيد  
  ورپي شهرياركلا لولاك كسليان  
  اسداباد انند لولاك ليبور  
  باغ سرخ اباد پارسي ولوكش  
  مالي دره چرات    
  گرزين خيل سرين    
  زيارت سر اسپرز    
  چاپارخانه سنگرج    
  كوه استل

نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:اسامی روستاها, سوادکوه , | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:مراسم عروسی ,سوادکوه , | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 27 فروردين 1391برچسب:کتیبه لاجیم, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 27 فروردين 1391برچسب:ببر مازندران, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 25 فروردين 1391برچسب:ثبت جهانی پل ورسک, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 24 فروردين 1391برچسب:ضرب المثل های مازندرانی, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 22 فروردين 1391برچسب:نژاد مردم مازندران, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 21 فروردين 1391برچسب:آرامگاه اخوت , آثار تاریخی سوادکوه, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:اقلیم شمال, آب و هوای مازندران, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 18 فروردين 1391برچسب:دریای مازندرانو دریای خزر ,دریای کاسپین, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:هویت مازندران, | نوع مطلب : <-PostCategory-> | نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 26 فروردين 1391برچسب:نوروزخوانی,آرش کمانگیر,26 عیدماه,مراسم چاه برف,چله شو,دندان سری, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
برآورد مازندرانی سرود ببربط چو بايست برساخت رود
هميشه بر و بومش آباد باد که مازندران شهر ما ياد باد
بکوه اندرون لاله و سنبلست که در بوستانش هميشه گلست
نه گرم و نه سرد و هميشه بهار هوا خوشگوار و زمين پر نگار
گرازنده آهو براغ اندرون نوازنده بلبل بباغ اندرون
همه ساله هرجای رنگ است و بوی هميشه بياسايد از خفت و خوی
همی شاد گردد زبويش روان گلابست گويی بجويش روان
هميشه پر از لاله بينی زمين دی و بهمن و آذر و فرودين
بهر جای باز شکاری بکار همه ساله خندان لب جويبار
xxxxxxxxxxxxxxxxx xxxxxxxxxxxxxxxxx
دمادم به ساری رسيد آن سپاه زدريای گيلان چو ابر سياه
فريدون پذيره بيامد براه چو آمد بنزديک شاه آن سپاه
ابا طوق زرين و مشکين کله همه گيل مردان چو شير يله
دليران و هريک چو شير ژيان پس پشت شاه اند ايرانيان
xxxxxxxxxxxxxxxxx xxxxxxxxxxxxxxxxx
بژوپين شکار نو آيين گرفت کمان را بينداخت و ژوپين گرفت
گشاده بديگر سو افگند خوار بزد خشت بر سه سپر گيل وار
xxxxxxxxxxxxxxxxx xxxxxxxxxxxxxxxxx
بويژه ز گردان مازندران بترسم ز آشوب بدگوهران
xxxxxxxxxxxxxxxxx xxxxxxxxxxxxxxxxx
دليران جنگی ده و دو هزار گزين کرد ازان نامداران سوار
زگيلان جنگی و دشت سروچ هم از پهلو پارس و کوچ و بلوچ

<--------------------------------------------------------------->
فخرالدين اسعد گرگانی
 

استقلال جويی , سرکشی و دليری گيلانيان در دوره اشغال ايران در زمان سلوکيان در داستان ويس و رامين که در اصل به زبان پهلوی بوده و فخرالدين گرگانی به فارسی برگردانده بسيار زيبا توصيف شده است, دوره ی که از تمام مناطق ايران به اصطلاح امروزی "ازاله بکارت" شده بود, گيلان همچنان بخاطر شجاعت مردمانش در برابر کسانی که قصد تجاوز به او را داشتند دوشيزه ای باکره ماند و آرزوی وصال وی را بسياری از جهانخوران و متجاوزان به گور بردند. اين هم شعر فخرالدين اسعد گرگانی
 

زمين ديلمان جاييست محکم    -    بدو در لشکری از گيل و ديلم
به تاری شب ازيشان ناوک انداز    -    زند از دور مردم را به آواز
گروهی ناوک و زوبين سپارند    -    به زخمش جوشن و خفتان گذارند
بيندازند زوبين را گه تاب    -    چو اندازد کمان ور تير پرتاب
چو ديوانند گاه کوشش ايشان    -    جهان از دست ايشان باز ويران
سپر دارند پهناور گه جنگ    -    چو ديواری نگاريده به صد رنگ
زبهر آن که مرد نام و ننگند    -    زمردی سال و مه با هم به جنگند
از آدم تا به اکنون شاه بی مر    -    کجا بودند شاه هفت کشور
نه آن کشور به پيروزی گشادند    -    نه باژ خود به آن کشور نهادند
هنوز آن مرز دوشيزه بماندست    -    برو يک شاه کام دل نراندست
<--------------------------------------------------------------->
خاقانی شيروانی
سپر فرمود ديلم وار زوبين کرد ماکانی مرا شد گلشن عين وزين رشک آفتاب آنگه
   
<--------------------------------------------------------------->

ناصرخسرو - سفرنامه
از خندان تا شميران سه فرسنگ بيابانكى است همه سنگلاخ و آن قصبه ولايت طارم است. و به كنار شهر قلعه اى بلند, و هزار مرد از مهترزادگان ولايت در آن قلعه هستند تا كسى بيراهى و سركشى نتواند كرد. و گفتند آن امير را قلعه هاى بسيار در ولايت ديلم باشد و عدل و ايمنى تمام باشد, چنانكه در ولايت او كسى نتواند كه از كسى چيزى ستاند, و مردمان كه در ولايت وى به مسجد آدينه روند همه كفشها را بيرون بگذارند و هيچ كس كفش آن كسان را نبرد. و اين امير نام خود را را كاغذ چنين نويسد: مرزبان الديلم, جيل جيلان/گيل گيلان


<--------------------------------------------------------------->

حافظ ابرو
از جمله واقعات دوران حکمرانی اولجايتو اردوکشی و هجوم به گيلان است, تا آنزمان از دستبرد مغولان محفوط و مستقل مانده و اين هجوم به قيمت جان هزاران مغول تمام شد
چون ممالک بر اولتايجو سلطان مقرر شد گفت: جمعی بر در خانه حکم ما نشوند, ما را لشگر به مملکت ديگر برون بردن مناسب نباشد و ضمنا امرای مغول پادشاه ايران را مسخره ميکردند که هنوز نتوانسته است مملکت کوچک همسايه خود گيلان را بگشايد


<--------------------------------------------------------------->

کسروی
اما ديلمان در دشمنی و کينه توزی با تازيان سخت ايستاده, گرد آشتی و طلب زينهار نگرديدند و بدين اکتفا نکردند که در کوهستان خود آزاد زيسته از تعرض دشمنان آسوده باشند, بلکه هنگام فرصت بر تازيان مسلمانان تاخته از کشتار و تاراج دريغ نکردند
بلاذری, ربيع ابن خيثم زاهد معروف مينگارد که امام علی بن ابی طالب او را با 4000 تن از مسلمانان به قزوين به جنگ ديلمان فرستاد


<--------------------------------------------------------------->

صادق هدايت
اسپهبدان تبرستان در ناحيه کوهستانی خويش مستقل بودند و تا نيمه دوم قرن دوم هجری سکه های ايشان هنوز با خط و علامت پهلوی زده ميشد و مردمانش همه به دين نيکان خويش يعنی کيش زرتشتی باقی بودند
در دوره ای که همه ايرانيان برای تملق زبان عربی را آموختند, ونداد هرمزد(پدر بزرگ مازيار) با هارون الرشيد بوسيله مترجم گفتگو کرد و درشتگوييهای او را با دستور حفظ ادب و پاس احترام خويش جواب داد و خلفا از شهرياران ايرانی مازندران هميشه حساب ميبردند


<--------------------------------------------------------------->

سيريل الگود/ تاريخ پزشکی ايران/ترجمه دکتر باقر فرقانی
از نظر تشويق و تقويتی که معزالدوله (احمد بويه) از فن طبابت و از بيمارستانها بطور کلی ميکرد ورود او را به بغداد بايد آغاز عصر نوينی در علم پزشکی دانست. در ظل حمايت آل بويه بود که رازی, علی عباس و ابن سينا پرورش يافتند
يادگارهايی که عضدالدوله ديلمی از خود گذاشته منحصر به کتاب ها و آثار علمی نيست. اين سلطان در سراسر فارس و خوزستان بناهای تازه ای برپاکرده و ساختمان کاروانسراها و مساجد, کاخها و بيمارستانها پرداخت. بيمارستانی که عضدالدوله در شيراز ساخته بسيار معروف است. ولی بيمارستانی که در بغداد بنا کرده تمام اين بنا ها را تحت شعاع قرار ميدهد.اين بيمارستان از نظر وسايل و تجهيزات کامل بود, چندين صندوق سپرده داشت, به داروخانه ای مجهز بود که در آن انواع داروهايی که از اقطار مختلف عالم آورده بودند يافت ميشد


<--------------------------------------------------------------->

پطروشفسکی/اسلام در ايران/ترجمه کريم کشاورز
در سال 651 ميلادی(31ه) شاهنشاهی ساسانی سقوط کرد. و همه ايران تقريبا, تا آمو دريا(جيحون) مسخر اعراب گشت. فقط نواحی بلخ و غور و زابلستان و سرزمينهای کرانه دريای خزر, يعنی ديلم و گيلان و طبرستان مستقل باقی ماندند. مردم نواحی مزبور لجوجانه پايداری کردند... در نواحی کرانه دريای خزر(طبرستان, گيلان, ديلم) تا نيمه دوم قرن سوم هجری (نهم ميلادی) زرتشتيگری تفوق داشت... گيلان و ديلمستان هرگز به زير فرمان عربان در نيامدند
دودمان ايرانی (ديلمی) آل بويه (از 325 تا 447 ه) که در غرب ايران و عراق حکمروا بوده و بغداد را مسخر ساخت (334 ه) خلفای عباسی را عملا از قدرت سياسی محروم نمود و فقط حکومت شبح آسای روحانی را برايشان باقی گذاشت


<--------------------------------------------------------------->

ابن الفقيه/مختصر کتاب البلدان
فاتحان عرب نيز کاری در اين منطقه (شمال) از پيش نبردند. گويند سردار عرب حجاج برآن بود که ديلم را مورد حمله قرار دهد و دستور داد تا نقشه ای از آن سرزمين تهيه کنند که همه کوهها و دره ها و معابر آنرا نشان دهد. وقتی نقشه تهيه شد آن را به هيئتی از نمايندگان ديلميان نشان داد و از آنان خواست که قبل از آنکه به سرزمين آنها حمله برد و آن را نابود سازد از در تسليم درآيند. آنان به نقشه نگريستند و گفتند " درباره سرزمين ما به شما درست اطلاع داده اند و اين نقشه درست آن است, جز آنکه جنگجويان و سلحشورانی را که از اين گردنه ها و معابر کوهستانی دفاع ميکنند به شما نشان نداده اند


<--------------------------------------------------------------->

برنارد لوئيس/تاريخ اسماعيليان/ترجمه دکتر فريدون بدره ای
براثر گذشت زمان, در نتيجه نفوذ تدريجی و آرامانه دين اسلام _ نه قهر و غلبه اعراب_ ديلميان مسلمان شدند... ديلميان که از جمله آخرين ايرانيانی بودند که به دين اسلام درآمدند , جزء نخستين کسانی بودند که در عالم اسلام مکررا به تحصيل استقلال برخاستند. در سياست با تشکيل سلسله های مستقل محلی و در دين با قبول مذاهبی غير از مذهب تسنن که دين مرسوم دنيای اسلام محسوب ميشد


<--------------------------------------------------------------->

ارنولد توين بی/تاريخ تمدن/ترجمه دکتر يعقوب آژند
اشغال بغداد در سال 945 م بوسيله آل بويه ثابت کرد که فروپاشی خلافت عباسی يک امر چاره ناپذير است. سلسله آل بويه نخستين سلسله ای بود که ايالت متروپوليس خلافت را _عراق_ اشغال کرد و سلطه مستقيم بر خود خلافت پيدا نمود. آل بويه ايرانيان اهل گيلان بودند و تسلط آنها بر خلافت عباسی اوج پيشرفت ايرانيان در قدرت سياسی جهان اسلام در مقابل اعراب بود



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:شعار مازندرانی , | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» زبان مازنی

زبان مازندرانی( مازنی یا مازرونی) یا همان زبان طبری/تبري نام یکی از زبان‌های ایرانی و یکی از شاخه‌های زبانهای ایرانی شمال‌غربی است. این زبان در استان‌های شمال ایران (به ویژه در سرزمین طبرستان قدیم) توسط مردمان مازندرانی تكلم مي شود. و براساس آمار سال ۱۹۹۳ میلادی ۳-۴ میلیون نفر آن را به عنوان زبان بومی تکلم می‌کردند


این زبان در شهرستانهای شمالی کشور و بعضی شهرستانها که دیگر جزء استانهای شمالی نیستند مانند شهرستان فیروزکوه و بویژه در سرزمین طبرستان قدیم رواج دارد. این زبان در




1. استان مازندران، 2. مناطق غربی استان گلستان مانند بندرگز کردکوی گرگان علی‌آبادکتول 3. مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه قصران دماوند 4. مناطق شمالی استان سمنان مانند شهمیرزاد 5. همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکاییها رواج دارد.


تاریخ زبان

زبان مازندرانی از زیرشاخهٔ دریای کاسپین در شاخهٔ شمال غربی خانواده زبان‌های ایرانی است. گارنیک آساطریان - زبان دیمیلی در دانشنامه ایرانیکا-  شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی شامل زبانهای تالشی و هرزندی و گورانی و گیلکی و مازندرانی و برخی از زبانهای تاتی و سمنانی می‌باشند. گارنیک آساطریان - زبان دیمیلی در دانشنامه ایرانیکا-  از دیدگاه تاریخی این زبانها به زبان پارثی(پهلوی اشکانی) وابستگی دارند. گارنیک آساطریان - زبان دیمیلی در دانشنامه ایرانیکا-


تا سدهٔ ۵ ه.ق سپهبدان طبرستان زبان مازندرانی را با خط پهلوی می‌نگاشتند و سکه می‌زدند. دو کتیبه به خط پهلوی در رسکِت واقع در دودانگه ساری وگنبد لاجیم سوادکوه مؤید این نظر است.

به تازگی چند نسخه خطی از برگردان ادبیات تازیان به زبان طبری و نسخه‌هایی از برگردان و برداشت قرآن به این زبان یافت شده که از روی آنها می‌توان دریافت که زبان طبری در سده‌های نخستین پس از اسلام دارای ادبیات گسترده‌ای بوده‌است.

مقدسی می‌نویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجان نزدیک است، جز آنکه در آن شتابزدگی است و ها زیاد به کار می‌برند.
ویژگی‌های تاریخی زبان

در مقایسه با سایر زبان‌های ایرانی، مازندرانی زیر نفوذ و تحت تأثیر عربی و ترکی واقع نگردیده و از دگرگونی‌ها در طول تاریخ جان سالم به در برده‌است، اگرچه در چند سدهٔ اخیر واژه‌های بیگانه‌ای از زبان‌های، ترکی و عربی وارد این زبان گردید و امروزه نیز به علت نفوذ فارسی معیار در این منطقه استفاده از این زبان رو به زوال است.
ادبیات مازندرانی

مقاله اصلی : ادبیات مازندرانی زبان مازندرانی (طبری قدیم) دارای ادبیات قابل توجهی بوده‌است. می‌دانیم که کتاب «مرزبان نامه» به زبان طبری نوشته شده بود و از آن زبان به پارسی دری برگردان شده‌است. ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان طبری با نام «نیکی نامه» بازگو می‌کند و آن را به اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین نویسنده «مرزبان‌نامه» نسبت می‌دهد. در قابوس نامه نیز دو بیت به زبان طبری از نویسنده ثبت است. ابن اسفندیار از برخی شاعران این سرزمین که به زبان طبری شعر می‌گفته‌اند یاد کرده و نمونه‌ای از سروده‌های ایشان را آورده‌است. در «تاریخ رویان» اولیاءالله آملی نیز ابیاتی از شاعران مازندرانی به زبان طبری ضبط شده‌است.

مجموعه‌ای از دو بیتی‌های طبری که به «امیری» سرشناس و به شاعری موسوم به «امیر پازوری» منسوب است، در مازندران وجود داشته که «برنهارد درن» شرق شناس روسی نسخه آنها را به دست آورده و زیر عنوان «کنزالاسرار» در سن پطرز بورگ (یا - سن پطرز بورغ) با برگردان ترجمه پارسی چاپ کرده‌است.
لهجه‌ها

بررسی کارشناسانه در جلگه‌ها و سپس نواحی کوهستانی نشان می‌دهد؛ زبان تبری به دوازده لهجه در مناطق مختلف مازندران تکلم می‌شود:
1. لهجه ساروی: شامل «چهاردانگه» از «کیاسر» تا کوهستان‌های «دودانگه»، جلگه‌های مابین «میان دورود» و جلگه‌های مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
2. لهجه بابلی: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگلهجهه‌های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه‌ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
3. لهجه آملی: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه‌های دو سمت هراز، دشت سر و محمود آباد و کوهپایه‌ها و جلگه‌های جاده چمستان، میان آمل و نور.
4. لهجه قائمشهری: شامل سوادکوه و روستاهای جلگه‌ای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایه‌ای بیشه‌سر.
5. لهجه چالوسی و تنکابنی شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایه‌ای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگه‌ای از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس آباد.
6. لهجه تنکابنی مرکزی: شامل لهجه‌های دوهزار و سه‌هزاری و خرم‌آبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگه‌های حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود.
7. لهجه نوری و نوشهری: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه‌های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
8. لهجه بهشهری: شامل «چهاردانگه هزارجریب» از «سورتی» تا «کیاسر» و روستاهای مناطق جلگه‌ای از «گلوگاه، شاه کلیه» تا انتهای منطقه «قره‌طغان و رودخانه نکارود».
9. لهجه کردکویی: شامل «هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و گز غربی و روستاهای غیر ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه».
10. لهجه علی آباد کتولی: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمود آباد، فاضل آباد و جلگه‌های غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
11. لهجه فیروزکوهی: شامل شهرستان فیروزکوه، نواحی کوهستانی شهرستان دماوند تا رودهن و بومهن.
12. لهجه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، میگون، لالان، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:زبان مازندرانی , لهجه مازنی, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» اثار تاریخی و جاذبه های قائمشهر

 

آثار تاريخي و طبيعي و جاذبه‌هاي ديدني شهرستان قائمشهر در مازندران از جمله منابع موجود در اين استان سرسبز شمالي كشور است كه قرارگاهي مناسب براي تفرج و سياحت گردشگران و مسافران مي‌باشد.

امامزاده‌هاي "سيد ابوصالح ، عباس رضا، موسي، سيد زرين نوا، يوسف رضا، سيد نظام‌الدين ، محمد" و بقاع متبرك "درويش داود، موسي بن‌احمد" و قرار داشتن آرامگاه عالم جليل القدر "شيخ طبرسي" در شهرستان قائمشهر از جمله اماكن ديدني اين شهرستان است.

 قائمشهر با حدود ‪ ۳۰۰‬هزار نفر جمعيت در ‪ ۲۰‬كيلومتري ساري (مركز استان مازندران ) و در مسير دو جاده ترانزيتي و مواصلاتي استان مازندران به استان تهران و ديگر استانهاي كشور يعني جاده‌هاي فيروزكوه و هراز واقع شده است.

اين شهرستان بامساحتي درحدود ‪ ۴۲۵/۵‬كيلومترمربع و باداشتن چشم اندازهاي طبيعي، تاريخي از زمينه‌هاي گردشگري مناسبي برخوردار است.

شهرستان قائمشهر از جنوب با سواكوه، از شرق با ساري، از شمال با جويبار و بابلسر و غرب با بابل همسايه است.

دو رودخانه تلار و سياهرود در دو سوي شهر قائمشهر جاري است و عبور خط راه آهن سراسري كشور و قرار گرفتن در جاده مواصلاتي پايتخت با شمال و شرق بر اهميت اين شهر افزوده است.

قائمشهر در دوره‌هاي قبل با نام علي آباد معروف بود و در سال ‪ ۱۳۱۴‬هجري شمسي به نام شاهي تغيير نام گرفت.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي به خواست عموم مردم اين شهر با نام قايم آل محمد (عج) قائمشهر ناميده شد.

كشاورزي از گذشته دور در اين منطقه تاكنون رواج دارد و يكي از جمله شغلهاي مهم اين منطقه براي اهالي آن به شمار مي‌رود.

كارخانه‌هاي نساجي شماره يك ، كارخانه گوني بافي در سال ‪ ۱۳۱۶‬و كارخانه كنسروسازي در سال ‪ ۱۳۲۲‬در قائمشهر فعاليت خود را آغاز كردند و منجر به اين شد تا قائمشهر به عنوان يك قطب صنعتي در كشور مطرح و زمينه اشتغال بسياري از اهالي بومي و غير بومي را فراهم آورد.

"غلام حسين افضل الملك" از مورخين كشور حدود صد سال پيش كه به قائمشهر آمد در آثار نگاشته شده خود از كارخانه پنبه پاك كني اين شهر ياد كرد.

در خصوص آنچه كه در تاريخ از قائمشهر آمده است مي‌توان به اظهارات "دلاواله" جهانگرد فرانسوي اشاره كرد كه اين جهانگرد در سال ‪ ۱۲۰۵‬از جاده در دست احداث شاه عباسي در اين شهر در سفرنامه‌اش گزارشي داده است.

امامزاده "سيد ابوصالح" در روستاي "مله" ، معروف به "سيد ابوصالح" از جمله مناطق مذهبي و گردشگري اين شهرستان است كه سر در مسجد آن در سال ‪ ۱۱۱۴‬هجري قمري رقم خورده است.

از ديگر مناطق ديدني اين شهرستان "امامزاده عباس رضا "در روستاي كوتنا است كه صندوق چوبي موجود دراين مكان متعلق به سال ‪ ۹۳۱‬هجري قمري است.

"امامزاده موسي" در روستاي وسطي كلا با سابقه ساخت ‪ ۱۰۸۶‬هجري قمري ، امامزاده "سيد زرين نوا" در روستاي چمازكتي با سابقه ساخت صندوق چوبي آن در سال ‪ ۸۵۵‬هجري قمري كه از جمله آثار ملي كشور به شمار مي‌رود از ديگر جاذبه‌هاي شهرستان قائمشهر به شمار مي‌رود.

"امامزاده يوسف رضا" و واقع شدن آن در كنار بيمارستان رازي قائمشهر اين مكان را به جايگاهي براي زيارت مومنان و متمسكين به ائمه براي رفع حاجات مبدل كرده است.

اين مكان در گذشته داراي بارگاه و مسجدي بود كه در دوره پهلوي اول تخريب شد.

"امامزاده سيد نظام‌الدين " كه در منطقه جمنان قائمشهر واقع است و در سال ‪ ۸۹۲‬هجري قمري "ميرظهيرالدين مرعشي" آن را زيارت كرد.

در طول مدت گذر زمان در جنب اين مكان مذهبي ، قبرستاني براي دفن اموات اين شهر ساخته شد.

بقاع متبركه "درويش داوود" در روستاي آهنگر كلاي بيشه سر كه قدمت آن براساس كتيبه روي بقعه به تاريخ وقف ‪ ۹۹۱‬هجري قمري و "دوريش موسي بن احمد" در منطقه جمنان و فولاد محله كه قدمت صندوق آن به سال ‪ ۸۴۷‬هجري قمري ذكر شده از ديگر مناطق ديدني قائمشهر هستند.

آرامگاه شيخ "طبرسي" از علماي بزرگ شيعه و مولف كتاب "الاحتجاج" كه در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجري قمري مي‌زيست در روستاي "شيخ گلي" قائمشهر واقع شده و آرامگاه اين عالم در طول سال پذيراي علاقه‌مندان و مشتاقان به علم و ادب است.

پارك جنگلي تلار قائمشهر با وسعت ‪ ۱۵‬هكتار در ‪ ۱۰‬كيلومتري قائمشهر واقع است و به عنوان يك منطقه تفريحي و سياحتي جزو يكي از مناطق ‪ ۶۰‬گانه گردشگري استان مازندران به شمار مي‌رود.

پاركهاي جنگلي موجود در سطح كشور براساس ملاكهاي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري همچون امكانات ، وسعت و موقعيت جغرافيايي به سطوح محلي، استاني، ملي و بين‌المللي تقسيم‌بندي مي‌شوند و پارك جنگلي تلار از لحاظ رتبه‌بندي اين سازمان، در رده محلي قرار گرفته است.

همچنين قرار داشتن درياچه‌اي با نام "درياچه جاده نظامي" در حاشيه اين پارك جنگلي ، محيطي فراهم آمده است تا مسافران و گردشگران با خاطري باز قادر به استفاده از اين مكان و امكانات خدادادي شوند



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:قائمشهر , جاذبه ها, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شهرستان قائم شهر

 تاریخچه قائم شهر

شهرستان قائم شهر بر حسب شواهد و قرائن موجود از جمله اماکن مذهبی نظیر امامزاده یوسف رضا و یا آرامگاه علامه فقیه شیخ طبرسی از سابقه دیرینه تمدن و فرهنگ قبل از قرن ششم هجری خبر میدهد و با توجه به سوابق موجود بنای اولیه این شهر در دوران قاجاریه با نام علی آباد نهاده شد که شامل قریه ای با واحدهای تجاری و مسکونی در حوالی میدان طالقانی امروزی و محله هایی در اطراف و روستاهای بزرگ نظیر چمنو(جمنان فعلی) قادیکلا و کوچکسرا در حاشیه بوده است که بعد از انقراض دوران قاجاریه و آغاز حکومت رضا خانی به لحاظ موقعیت خاص منطقه ای (محل عبور کاروانهای تجارتی و زیارتی از استانهای همجوار مانند تهران گیلان و خراسان ) . حکومت آن زمان را بر آن داشت که در شهر واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ از قبیل کارخانجات نساجی و گونی بافی و چوب بری و شالیکوبی دایر نماید این مسائل باعث شد که مردم از اطراف و اکناف و سایر ولایات کشور به این سامان مهاجرت نمایند و نهایتا در سال 1313 علی آباد تبدیل به شهرستان شاهی شد و در این مقطع از زمان با احداث راه آهن سراسری و توسعه صنایع نساجی در این شهرستان کمکم به جمعیت و توسعه عمرانی و ساخت و ساز شهر افزوده شد. پس از انقلاب نام این شهرستان به قائم شهر تغییر یافت و امروز به عنوان یک شهرستان استراتژیک جغرافیایی که ارتباط تهران بزرگ را با شمال و شمال شرقی از دو مسیر متفاوت جاده فیروزکوه و جاده هراز مرتبط می سازد دارای اهمیت ویژه می باشد

منابع طبیعی و جنگل ها

با توجه به اوضاع طبيعی شهرستان قائم شهر ، بارش و رطوبت جهت ايجاد پوشش گياهی فراهم می باشد. البته پوشش گياهی در تمام نقاط آن يکسان نمی باشد زيرا تا ارتفاع 2000 متری که نفوذ رطوبت دريآی خزر از بين رفته و يآ به کمترين مقدار می رسد ، از تراکم جنگل بسيار کم می شود و بمرور بجای جنگل مراتع جايگزين می شود. در شهرستان قائم شهر فصل خشک به طور کامل وجود ندارد جنگل : شروع جنگل قائم شهر از کوه پايه های البرز شمالی ميباشد که دارای حداکثر بارندگی می باشد و ميزان گسترش جنگل در گذشته به طرف دشت بيشتر بوده است که به مرور به منظور تهيه اراضی مزروعی ، درختان جنگل کاملا بريده شده اندو يا به صورت بقايای جنگل مخروبه با درختان پهن برگ ديده می شوند. به طور کلی جنگل ها در حاشيه جنوبی قائم شهر دارای تراکم بيشتری است و انواع درختان مانند : راش ، ممرز ، توسکا و کلهر ملج انجيلی و ... می توان ديد پارک جنگلی تالار : پارک تالار يکی از پارکهای جنگلی معروف شهرستان قائم شهر می باشد که اين پارک در سال 1371 تاسيس شده و مساحت آن بالغ بر 160 هکتار می باشد. فرآورده های جنگلی عبارت است از : ذغال ، چوب ، هيزم ، چوب آلات تبديلی این جنگل در 10 کیلومتری قائم شهر قراردارد. و پوشیده از درختان آزاد ، ممرز ، توسکا ، بلوط ، اوجا ، ملچ ، عرعر ، انجیر ، ولیک ، شمشاد ، انار ، بوته تمشک و.. با چشم اندازهایی بسیار زیبا و بدیع دارای امکانات بهداشتی و تفریحی مثل زمین فوتبال میبباشد

موقعیت فرهنگی

مردم شهرستان قائم شهر که عموما دارای مشاغل کارگری هستند همواره از نظر علمی و آموزشی دارای جایگاه ممتازی در استان می باشند. از نظر درصد با سوادی مردم این شهرستان رتبه اول در استان را دارا می باشد. جمعیت افراد با سواد در قائم شهر 83.9 درصد بوده و همچنین این شهرستان از نظر تعداد دانشجوی رشته های مختلف بخصوص رشته های پزشکی و تعداد پزشکان به نسبت جمعیت رتبه بسیار خوبی را در استان و کشور دارا می است. این شهرستان از بعد آموزش عالی در دو مرکز : دانشگاه آزاد و تربیت معلم بانوان برخوردار است. مرکز تربیت معلم در سال 1358 راه اندازی شد و در حال حاضر با داشتن 120 دانشجو در چهار رشته ی تحصیلی فعالیت می کند

دانشگاه آزاد قائم شهر
دانشگاه آزاد اسلامی قائم شهر که بزرگترین واحد دانشگاهی در استان های مازندران ، گلستان و گیلان میباشد و به لحاظ قدمت و سابقه یکی از 5 دانشگاه آزاد کشور محسوب می شود . در سال 1362 آغاز به فعالیت نموده و هم اکنون در رشته های مختلف و در مقاطع کارشناسی ارشد ، کارشناسی و کاردانی بطور پیوسته و ناپیوسته دانشجو می پذیرد

موقعیت جغرافیایی

قائم شهر یکی از شهرستان های مرکزی استان مازندران است که از آب و هوای مناسبی برخوردار میباشد. حدود جغرافیایی آن از شمال به شهرستان جویبار (که زمانی جزو قائم شهر بود) ، از جنوب به شهرستان سوادکوه (که سوادکوه نیز زمانی جزو قائم شهر بود) ، ، از غرب به شهرستان بابل و از شرق به شهرستان ساری محدود است. ارتفاع قائم شهر از سطح دریا 51.2 متر است و در اقلیم معتدل و مرطوب در دشت شیبدار تا نسبتا مسطح و بر روی رسوبات آبرفتی دوران چهارم زمین شناسی قرار گرفته است. مساحت شهرستان قائم شهر در حدود 740 کیلومتر مربع و تراکم نسبی جمعیت آن 452 نفر در کیلومتر مربع می باشد که پر تراکم ترین شهرستان در سطح استان محسوب می گردد. و اخیرا اعلام شده است که یکی از پر تراکم ترین شهر ها بعد از تهران !!! است

ترکیب جمعیتی

جمعیت شهرستان قائم شهر بر اساس آمار گیری 1377 نزدیک به 269268 نفر است. این شهرستان در حال حاضر از دو شهر قا ئم شهر و کیاکلا و یک بخش مرکزی تشکیل شده است. بخش مرکزی شامل 5 دهستان و 112 روستا می باشد. در گذشته شهر های جویبار و سوادکوه نیز جزو شهر تان قائم شهر به حساب می آمدند که به شهرستان ارتقا یافتند. ترکیب جمعیتی شهرستان با توجه به مهاجر پذیر بودن آن شامل اقوام مختلفی از جمله سوادکوهی ها ، آذری ها ، شهمیرزادی ها ، گرمساری ها و ساکنان بومی می باشد

رودخانه ها و منابع آب

قائم شهر دارای دو رود مهم میباشد که در دوجهت شرق و غرب این شهرستان جاری است

رودخانه تالار
این رودخانه از ارتفاعات کوه های سوادکوه و سمنان سرچشمه می گیرد و پس از پیوستن چند شاخه به آن ، از غرب قائم شهر گذشته ، ضمن عبور از منطقه کیاکلای قائم شهر در قسمت غربی قریه کاله و عرب خیل به دریای خزر می ریزد . طول این رودخانه 150 کیلومتر است و در مسیر خود شهرستان سوادکوه و قسمت غربی قائم شهر و بهنمیر و روستاهای اطراف را مشروب می سازد و در کشاورزی منطقه نقش مهمی دارد

رودخانه سیاه رود
یاین رودخانه از ارتفاعات برنجستانک در 15 کیلومتری جنوب شرقی قائم شهر سرچشمه می گیرد. سیاه رود 65 کیلومتر طول دارد و دارای مسیر ی پر پیچ و خم است . شاخه های متعدد آن بین قادیکلا و ساروکلا به هم پیوسته و پس از عبور از شرق قائم شهر و مشروب نمودن اراضی مسیر از روستا های لاریم جویبار گذشته به دریا مریزد . کشاورزان حدود 30 روستا از آب این رودخانه استفاده می کنند . امروزه آلودگی حاصل از پسابها و فاضلاب های خانگی و صنعتی ، که به این رودخانه می ریزند موجبات نگرانی همگان را فراهم آورده است

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب ...
نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب: قائمشهر ,باغ مرکبات , میوه تمشت ,رودخانه تالار, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شیرگاه

 

شیرگاه یکی از چهار شهر شهرستان سوادکوه در استان مازندران است. ازجنوب به شهرهای زیرآب و پل سفید واز شمال به شهرستان قائم شهر راه دارد. این شهر همچنین از سمت غرب به شهرستان بابل راه دارد.

نام

یک دیدگاه در مورد این نام این است که «شیر» در زبان محلی به معنای تری و نم است در این صورت معنی شیرگاه یعنی «مکان تر یا نمناک».

برخی نام پیشین شیرگاه را خارخون دانسته‌اند ولی بر پایهٔ اطلاعات جلد سوم فرهنگ جغرافیایی ایران خارخون نام پیشین روستای زیولا در منطقه شیرگاه بوده‌است.

مردم

شهرشیرگاه در محدوده شهری بیش از ۱۰٬۰۰۰ نفر و با روستاهای اطراف بیش از ۳۰٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد. شغل بیشتر مردم شهر شیرگاه کشاورزی و دامداری است. شیرگاه باتوجه به جمعیت کم یکی از مهاجرفرست‌ترین شهرهای ایران است و شمار زیادی از جوانان این شهر به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند.

موقعیت جغرافیایی

شیرگاه به عنوان یکی از چهار شهر شهرستان سوادکوه زیرآب، آلاشت، پل سفید و شیرگاه)

یکی از جاده‌های ارتباطی تهران- شمال، معروف به جاده فیروزکوه، و راه آهن تهران- شمال، که بخشی از راه‌آهن سراسری ایران است، از این شهر می‌گذرد.

شیرگاه از همه جهت جز شمال به‌وسیله رشته کوههای البرز مرکزی احاطه گشته‌است. از غرب توسط کوه تِرز، از شرق به‌وسیله کوه وِرزک واز جنوب با کوههای ساره سر و شاه کوه محاصره شده‌است.

شیرگاه محل تلاقی دو رود است. یکی رود تالار که از منطقه آلاشت و گردنه‌های دوگل سرچشمه می‌گیرد و دیگری رود کسلیان است. کسلیان در بیشتر مواقع سال آبی روشن و زلال دارد (تنها در زمان بارندگی‌های شدید آب آن کمی گل آلود می‌شود) ولی تالار در بیشتر مواقع سال گل آلود است. به دلیل وجود این دو رود و هم چنین وجود دره‌هایی نسبتاً کم عمق، شیرگاه دارای پل‌های متعددی است که به همین دلیل آنراشهر پل‌ها لقب داده‌اند.

 

تعدادی از پل‌های شیرگاه تاریخی اند؛ مانند:

  • پل دختر (چالی)
  • پل تاریخی شاه‌عباسی آبدنگسر (آبدنگسر، بین قائم‌شهر و شیرگاه)
  • پل شاه‌عباسی: این پل در دوران سلطنت پادشاهان صفوی و در مسیر باستانی موسوم به راه شاه‌عباسی با آجر و ساروج و گچ بر روی رود کسلیان یا روشن تلار بنا گردید. طول آن ۵۷ متر و عرض آن بدون احتساب جان پناه پنج متر می‌باشد. پل شیرگاه دو دهنه دارد که دهنه شمالی آن از دهنه جنوبی بزرگ‌تر است.
  • پل شاپور: این پل بر روی رودخانه اوتجون در اراضی چای باغ و ۵۰ متری جانب شرقی جاده شیرگاه به قائم شهر واقع شده و احتمالاً مربوط به دوران قاجار می‌باشد.

برخی دیگر از پلها در همین سده ساخته شدند؛ مانند:

  • پل‌های راه آهن در سرتپه و داخل شهر
  • پل‌های جاده تهران–شمال در سرتپه و کنار پل شاپور.

تاریخ شیرگاه

بخش اصلی شهر امروزی قدمت چندانی ندارد، چون محل ابتدائی زندگی گروه‌های انسانی در چالی، تپه‌سر و به‌ویژه آبدنگه‌سر بوده‌است. پیشهٔ بیشتر مردم چوب‌بری و دامداری بوده‌است. به مرور زمان آنها برای تأمین چوب هم چنین چرای دامهایشان به علت فاصله کم این سه منطقه از شیرگاه به صورت روزانه به جنگل‌های این منطقه رفت و آمد داشتند. نتیجه این کار کوچ تدریجی آنها به شیرگاه شد و کومه‌ها وکلبه‌هایی ساخته شدند که آنها هم کم کم به خانه‌های دائمی تبدیل شدند و جمعیتی در داخل (شهرامروزی) و نواحی اطراف ساکن شدند که در اثر این کار هستهٔ وجودی شیرگاه به وجود آمد. اهالی آن روستای کوچک خانه‌هایشان را در نواحی بالاتر می‌ساختند تا از خود در برابر حمله دزدان و یاغیان دفاع کنند.

در دوره صفوی جاده شوسه شاه‌عباسی از این شهر عبور می‌کرد. پل‌هایی که امروز می‌بینیم یادگارانی از آن دوران‌اند که در زمان خود از پل‌های مهم وبزرگ به شمار می‌رفتند.

در دوره رضاشاه، شخصی به نام هژبر باوند که به مبارزه با رضاشاه برخاست گاهی برای تأمین غذا واستراحت سپاهیانش به شیرگاه می‌آمد و از مردم غذا و... می‌گرفت.

نیروهای ارتش شوروی در جریان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در منطقه‌ای که به نام آنها (روس آباد) نام گرفت در نزدیکی کلیج خیل امروز (یکی از روستاهای نزدیک شیرگاه) ساکن شدند.

گردشگری

شیرگاه و اطراف آن مناطق مورد توجه گردشگران دارد.

  • آبشار شیرگاه، در نزدیکی تونل بین جادهٔ زیراب- شیرگاه
  • چشم اندازها نگلی لفور در فصل بهار
  • زمین‌های کشاورزی برج وباغ‌های مرکبات
  • ویلاهای زیبا در نوآباد کلیج خیل
  • رودخانه کسلاین در نارنج بُن
  • جنگل سمت جهاد کشاورزی
  • مناظر بسیار زیبای جنگلی
  • جنگل اندرگلی
  • پل‌های تاریخی
  • آب و هوایی ملایم وخنک در بهار و تابستان
  • شنا در رودخانه کسلیان

صنعت

  • کارخانه اشباع تراورس شیرگاه که در سال ۱۳۱۱ خورشیدی تأسیس شد ولی اکنون به دلیل استفاده بسیار کم از الوار چوبی تراورس برای ریل راه آهن فعالیت محدودی دارد. این کارخانه از سال ۱۳۱۱ تا ۱۳۷۰ تنها کارخانه تولید تراورس در ایران بوده‌است. کارخانه دیگری که در قزوین افتتاح شده بود که چوب را فقط اندود می‌کرد و آنرا نمی‌پخت.
  • کارخانه چوب نئوپان سازی در چالی
  • کارخانهٔ پیچ کوبان در سرتپه

روستاها

کتی لتهفرامرزکلااسلام آبادکلیج خیلتپه سرآبدنگسرهتکه لوترک سرااندارکلیملفهچاکسر  • اهنگرکلامنگلچالیایوکمهدی آبادحاجی کلا  • بازیرکلانوآبادیاغکوهبرنجستانکرضاآبادبشل  • شبرجه کلابورخیلنارنح بنلفورکالی کلاحاجیکلا<a class="new" title="آغوزبن (صفحه وجود ندارد)"


نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:شیرگاه , روستاهای سوادکوه, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» غار کیجا کچال (کر چال)

غار كيجا كچّال (كرچال)

در روزگاران‌گذشته، دختري از نژاد پريانكه از آدميان مي‌ترسيد در اين غاركه‌كسي بدان دسترسي نداشت مسكن‌گزيده بود. سرگرمي‌اش بافندگي بود (هنوز چوب‌هاي دستگاه بافندگي او در جلوی غار افتاده است) شب‌ها روز شد و روزها شب تا روزي چوپاني همراه گوسفندان خود به اين غار نزديك شد شكل و شمايل دختر را در دَم غار ديد و در دل عاشق او شد. چوپان روزها به پاي غار مي‌آمد و به ني‌زدن مي‌پرداخت تا ترس اين پري پيكر از آدميان‌كم شد وكم‌كم به او نزديك شد و سر بر شانه‌ي چوپان نهاد . چوپان‌كه دلبر را در اختيار خود ديدكام دل از او بگرفت. دختر پري‌زادكه از شور و هيجان عشق به خود آمد، ديد كار از كارگذشته است و از هوش برفت. چوپان جوان دختر پري‌زاد را كه دامنش آلوده به خون بود بر دوش‌گرفت تا به آبي برساند و شستشو كند. چند قطره از خون او بر خاك دامنه‌ي غار ، نزديك رودخانه ريخت (خاك سرخي كه اكنون در آنجاست يادگارآن است) سرانجام چوپان، دختر را به چشمه‌اي رساند و او را نظافت و طهارت‌كرد. اين چشمه امروز به «پري چشمه يا پرو چشمه » مشهور است و آب زلال و گواراي آن به رودخانه‌ي تالار مي‌ريزد.
دختر پس از به هوش آمدن رضايت داد كه با پسر چوپان به خانه‌ي او برود. پسر چوپان كه اهل «شامرزا» (شهميرزاد) بود از دل و جان راضي شد و قدم در راه نهادند. راه «دوآب» به «شامرزاد» را در پيش‌گرفتند به «شامرزاد» رسيدند. در «شامرزاد» تا امروز تيره‌اي بنام «اپري Apory» هستندكه بازماندگان نسل اين دو هستند. دختران اين طايفه از زيبايي بسيار برخوردار هستند به طوري كه زبانزد خاص و عام هستند. معروف است بهاران‌كه درخت سنجد به‌گل مي‌افتد تمايل‌آنها به معاشقه و معانقه به جايي مي‌رسد كه مجبور مي‌شوند پاي دختران را بخوكنند تا از خانه بيرون نروند.
                                  پری رو تاب مستوري ندارد---------- در اَر بندي سر از روزن برآرد



نويسنده : امیر اصغری راد | تاريخ : چهار شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:غار کیجا کچال, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب